فصلپنجم |شخصیتپردازی
بهنام خدای حسین|ع|...
نمیدانم فصل قبل را چقدر با شخصیتی که ساختهای زندگی کردهای. اصلاً آمد در این دو هفته کنارت بنشیند و شده بهقدر یک وعدهی ناهار را با تو بگذراند؟ که به تو اعتماد کند و رازهایش را، بداخلاقیهایش را، عادتهایش را، برنامههای زندگی و علاقههایش را برایت بگوید؟
این یک قانون غیررسمی مهم است:
اگر به شخصیتهای داستانت تا این اندازه نزدیک نشدهای، قدم جلوتر نگذار و در وادی ساخت شخصیت بمان و بیشتر تلاش کن. (که راز ماندگاری داستان، به قدرتساخت و عمق شخصیتهای داستان است)
اما اگر همهی آنچه گفتیم بر تو گذشته، یعنی قلهی سخت «شخصیت» در داستان را فتح کردهای ای و افتادهای تو شیب. حالا وقت آن است که قلم دست بگیری و یافتههایت را از سازهی شخصیتت سیاهه کنی. حالا دومین قدم مهم شخصیت را باید برداری. حالا فصل «شخصیتپردازی» است.
از کجا بگویم؟|محدودهی شخصیتپردازی
عصارهی فصل قبل این بود که «باید شخصیت را با همهی جزئیاتش بسازی». از خورد و خوراکش گرفته تا رخت و لباس و فکرها و عادتها و حرف زدن و لهجه و ... .اما هر داستان، بسته به موقعیت، طرح، فضا، محدوده و عوامل بسیار دیگر، نیاز به اطلاعات خاصی از شخصیت تو دارد. مخاطب لازم است آن اطلاعاتی را بداند که به کار داستان میآید. نه لزوماً همهی آنچه را که تو از شخصیتت ساختهای!
چطور بگویم؟|گونههایشخصیتپردازی
برای شخصیتپردازی، اگر از جایگاه یک راوی (دانای کل، آقابالاسرِ داستان، یا حتا از چشم یکی دیگر از شخصیتها) شروع کنیم به شمردن ویژگیهای شخصیتمان، دست به «شخصیتپردازی مستقیم» زدهایم. (شبیه همان روشی که در گزارشهای 6 گانهی فصل قبل به کار میبستیم)
مثال: «... هنرپیشهی جوانِ خوشبر و رو به اسم کلاودیا که تمام وجود خود را با شور و اشتیاق وقف تئاتر کرده بود، با عجله وارد رختکن شد...» (داستانکوتاهِ "تهیه کننده زیر کاناپه"/ چخوف)
اما روش دیگر این است که به جای اشارهی مستقیم به ویژگیها، آنها را در داستان «نشان» بدهیم. (مقولهی "نشان دادن" را بعد از این بارها خواهید شنید. پس سعی کنید با تمام وجود درکش کنید و به کار ببندیدش)
وقتی شخصیتِ ما در یک قطعه از داستان «حرف میزند» یا «رفتاری انجام میدهد» یا به چیزی «فکر میکند»، ناخودآگاه خود را به مخاطب نشان داده و معرفی کرده است. این یعنی همان «شخصیتپردازی غیرمستقیم».
شخصیت "ایونا" و "سه مسافر" درشکهاش را در متن زیر(حتی بدون خواندن تمامِ داستان "اندوه" چخوف) میتوان بهسادگی درک کرد و شناخت.
«... [سه مسافر درشکه] از دختری به اسم نادژدا پترونا صحبت میکنند. ایونا با استفاده ار سکوت کوتاهی که حکمفرما میشود به آن سه نگاهمیکند و زیر لب مِنمِن کنان میگوید:
ـ این هفته پسرم...پسر جوانم مرد!
یکی از جوانها آه میکشد و به دنبال سرفهای لب های خود را پاک میکند و میگوید:
ـ همهمان میمیریم... خوب، حالا تند تر برو! آقایان این یارو خلق مرا تنگ میکند! اینطور که میرود کی به مقصد میرسیم؟
کسی دیگری از مسافران میگوید:
ـ اینکه کاری ندارد. ..حالش را جا بیار. ..یک پس گردنی مهمانش کن!
ـ پیرِ طاعونی شنیدی چه گفت؟ گردنت را میشکنم!... آقای مار زنگی با تو هستم! میشنوی؟
و ایونا صدای پس گردنی را حس میکند، نه خود پس گردنی را. خنده کنان میگوید:
ـ هه هه هه ... چه اربابهای شاد و شنگولی! خدا شما راحفظ کند.
یکی از قد درازها میپرسد:
ـ ببینم زن داری یا مجردی؟
ـ من؟ هه هه هه... اربابهای شاد و شنگول! حالا دیگر یک زن دارم آنهم خاک سیاه است ... هه هه هه... منظورم گور است... پسرم مُرد و من هنوز زنده ام ... خیلی عجیب است! عزراییل راهش را گم کرده، بجای اینکه سراغ من بیاید رفت سراغ پسرم...»
نکته: هرچند شخصیتپردازی غیرمستقیم، کاراتر، ماندگارتر، هنرمندانهتر و سختتر است، اما نمیتوان اصل و اساس و ریشهی شخصیتپردازی مستقیم را زد. جاهایی به کار میآید قطعا.
مشق شب|تمرین شخصیتپردازی
این فصل دو تمرین دارد. هر دوتایش هم الزامیست:
تمرین الفـــ پیدا کردن سه نمونه (ترجیحا مختصر و جمعوجور) از شخصیتپردازی غیرمستقیم در داستان کوتاههای موجود. یکی به روش نشاندادن «دیالوگ» (گفتار)، یکی «رفتار شخصیت» و یکی «افکار شخصیت» (ضروری نیست سه نمونه در یک داستان و مربوط به یک شخصیت خاص باشند)
تمرین بـــــــشخصیتی را که فصل قبل ساختی، در یک پاراگراف با روش «غیرمستقیم» پردازش کن و نشان بده:
ـ تنوع روش (گفتار، رفتار، افکار) امتیاز محسوب میشود.
ـ اینکه شخصیت را در چه موقعیتی پردازش کنی، کاملاً اختیاریست. مهم این است که برای شخصیتپردازی مناسب باشد و ماحصل کار کاملاً با شخصیت ساختهشده در فصل قبل جور دربیاید.
ـ تا میتوانید داستانی بنویسید. (و سعی کنید به این تمرین به چشم نوشتن یک قطعهی داستانی کوتاه نگاه کنید)
ـ بهخاطر محدودیتی که بنده در این ایام دارم، لطف میکنید اگر نوشتهها بیشتر از یک پاراگراف شش هفت خطی نباشد.
ـ به همان دلیل بالا، (و اینکه نمیشود از هر عضو بیشتر از یک قطعه را بررسی کرد) سعی کنید تا میتوانید برای این تمرین اتود (نگارش آزمایشی) بزنید و آخرین نسخه و محصول نهایی را (که دلتان را راضی میکند) بگذارید در کارگاه.
ـ ورود به تمرین این فصل، بدون تکمیل کردن تمرین فصل قبل جائز نیست!!
حرفآخــــــردر بساط عزای حضرت حسین(ع) ـ بیبدیلترین شخصیت تاریخـ اگر گذر دلتان به خاک کربلا رسید و سیاهپوش روضههای خواهرش شدید، من را هم یاد کنید و (مستقیم یا غیرمستقیم) دعایی برای دور نشدن همهمان از صراط مستقیم...
- ۹۲/۰۸/۰۹
سلام
جالب است،
می توان با معرفی شخصیت الف، توسط شخصیت ب، هم به شخصیت "الف" پی برد و هم "ب" را.
آیا درست متوجه شدم؟