کارگاه داستان نویسی

«حُبـــــــــاب»

کارگاه داستان نویسی

«حُبـــــــــاب»

به‌نام خالق قصه‌ها |
عقیده‌ام این است که در هنر انقلاب باید دنبال یک «جَست‌» نو باشیم.[و] باید عرض کنم که هنر نویسندگی و داستان‌نویسی در انقلاب، بدون اینکه ما خواسته باشیم و سرمایه‌گذاری بکنیم، همین الان خودش را نشان داده است. این، از همان جوشش‌های طبیعی است.
[رهبرانقلاب]

حیاط خلوت| قرار سوم

جمعه, ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۲:۳۷ ب.ظ

بسم‌الله| بازگشت...
 

سلام
این‌که حرفی از «دلتنگی»ام برای اینجا نمی‌زنم، دلیلش بی‌تفاوتی‌ نیست. زیاد بودنِ حرف است و کم بودن مجال.
پر واضح است که 60 روز یا بیشتر از آخرین حضورِ محسوسم در اینجا گذشته... توی حیات خلوت گذشته وعده داده بودم که حرف‌هایی را اضافه می‌کنم. نکردم. خلاصه‌این‌که نبودنم به آن حرف‌ها ربط داشت ...
از این که بگذریم، برای آمدن دوباره‌ام چند سناریو پیش رویم بود:

1. خودم را بزنم به آن راه که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده و کار را همان‌طور که بود ادامه بدهیم. (بی هیچ توضیحی)
2. شروع کنم به توضیح دادن اتفاقات خوش و ناخوش روزهای نبودن و عذرخواهی و ...
3. حرف زدن از آینده‌ و دست به دست هم دادن و باز کردن پای کبری‌ و گرفتن تصمیم و روشن کردن تکلیف این کارگاه (که پایه‌هایش بدجوری دارند می‌لرزند)


من سومی را انتخاب کردم که آمدم اینجا و بسم‌الله گفتم. که بگویم چه قصدی توی سرم دارم و چه برای این کارگاه می‌خواهم و بعد نظر شما را ـ که مهم‌تر است ـ بدانم و بعد با هم برای سرنوشت اینجا برنامه‌ بریزیم. (باشد که خدا هم بهترین سرنوشت‌ را برای همه‌ و این کارگاه بخواهد.)
از آن‌جا که می‌دانم بیشترتان ـ مثل من‌ ـ محصل‌اید و این ماه را درگیر امتحان و جمع‌وجور کردن کار و بارهای ضرور‌ی‌تان، به سرم زد 20 خرداد بشود وعده‌ی شروع مرحله‌ی دوم کارگاه و چهارده‌ ـ پانزده فصل باقی‌مانده را در یک دوره‌ی فشرده و منسجمِ دو ماهه (تا 20 شهریور) به سرانجام برسانیم. (تا خلف وعده‌‌ای برای یک‌ساله بودن کارگاه پیش نیاید) 


اهل کارگاه |هر که اهل است...
آن‌ها که از یک اردیبهشت 92 با شروع اینجا قصه‌ی داستان‌نویس شدن‌ را شروع کردند و پای قول‌شان ایستادند و ماندند و نوشتند و چراغ اینجا را خاموش نکردند، صاحب اصلی این کارگاه‌اند و باید تصمیم نهایی را بگیرند. اما اگر اجازه بدهند، من، تنها به رسمِ کلید‌داری این کارگاه، جسارت کنم و دوباره همه‌ی آن‌ها را و همه‌ی دوستانی را که در ادامه به این داستان ملحق شدند، دعوتی دوباره کنم برای ادامه...
پس:
خانم‌معلم بزرگ‌وار و دل‌سوز (که همیشه شرمنده‌ی لطف‌تان خواهم بود)، شهابِ نگران عزیز (که صبرت تمام شد و خداحافظی‌کردی)، طاهر حسینی (که بی حاشیه تمرین‌ها را انجام می‌دهی)، احلامِ سخت‌کوش (که خواستید خودتان در غیاب من اینجا را سرِ پا نگه‌دارید)، پلک شیشه‌ای باانگیزه (که اینجا را متعلق به خود دانستید) خانم ف.الف (که دعای خیرتان را دریغ نکردید)، نگارِ خستگی‌ناپذیر (که تا آخرین لحظه پای تمرین‌ها نشستید) ماه‌سیهِ منتظِر (که لابد هنوز منتظر رویت دبیر این کارگاه هستید)، خیال‌رنگی پرمشغله (که هر از گاهی از اینجا رد شدید) و سرکار خانم‌ها و آقایان محتسب، هو...،  پوپک، م.پرند، مه‌جبین، هوالعشق، س.م، سمیرا، یکی‌بود ...، نفس، سوک‌نشین، (که می‌دانم در سکوت و خلوت این حیاط‌خلوت نفس می‌کشیدید)
و عزیزانی که نام‌شان از قلم افتاد
و دوستان تازه‌تر، علی‌آقای پرتلاش، خانم دریاآرام، خادم اهل‌بیت‌عزیز، خانم نورا (که مشغله‌ی من اجازه نداد بیش از این به عقب برگردم و همراهی‌تان کنم) 
و بزرگوارانی که اینجا و در ایمیل درخواست حضور در کارگاه را داشته‌اید و از این‌که نشد درست‌تر از این پاسخ‌گو باشم شرمنده‌تان هستم ...

تا سه‌ ماه دیگر به لطف خدا قرار است این کارگاه را با هم به سرانجام برسانیم... اگر هنوز حال و هوای نوشتن دارید و هستید، شما هم بسم‌الله‌بگویید..


20 خرداد| تا وعده‌ی دیدار...

اما وقتی می‌گوییم 20 خرداد وعده‌ی شروع دوره‌ی فشرده‌ی کارگاه باشد، معنایش ادامه دادن انتظار و سکوت دوباره و خواب رفتن کارگاه نیست. معنایش این است که تا حدود یک‌ماه دیگر قرار است به سفری سخت و پراضطراب و سنگین و پر از کار برویم. انگار کنید یک کوهنوردی بدون استراحت و شبانه‌روزی!
شما که اهل‌‌ ورزشید! لازم است کسی توضیح بدهد که برای یک ورزش دوماهه‌ی سخت، نیاز به نرمش مقدماتی دارید؟
شما که نمی‌خواهید آمادگی‌تان برای آن دو ماهِ فشرده، مثل آمادگی درب‌وداغان تیم ملی برای جام‌جهانی باشد؟ شما که اهل تدبیرید چرا؟
تا اینجا که گذشت، از «خلاقیت» حرف زدیم، «شخصیت‌سازی» را با هم تمرین کردیم، و بعد تلاش کردیم با «دیالوگ‌نویسیِ» درست و تمرکز روی «رفتار» و «افکار» شخصیت‌ها، آن‌ها را «شخصیت‌پردازی» کنیم.
این‌ها چیز کمی نبود و نیست و مطمئن باشید در ادامه‌ی راه کارگاه (آن دو ماهِ فشرده و خسته‌کننده) اثرش را می‌گذارد.
پس به سرم زد تمرینی را انجام دهیم. تمرینی که ترکیبی باشد از خلاقیت و شخصیت‌پردازی:


من حقو‌ق‌دانم معمارم!
وقتی بنا باشد یک «رمان» یا دستِ کم یک داستان «بلند» بنویسید، تازه متوجه خواهید شد که نیاز دارید بدانید شخصیت شما دقیقا کجا زندگی می‌کند. 90 درصد آدم‌ها (مثلا ایرانی‌ها) خانه‌‌های ذهنی‌شان، شبیه به هم است. (تعداد اتاق‌ها، مبلمان، وسائل خانه، رنگ در و دیوار و ...) نهایتش خیلی خلاقیت ذهنی داشته باشند می‌روند سراغ خانه‌های روستایی و سنتی و قدیمی. تنها آن 10 درصد هستند که می‌توانند به‌طور همزمان 3 خانه‌ی متفاوت را توی سرشان نقاشی کنند. 
قرار است شما جزء این 10 درصد بشود. پس:
1. سه پلان (طرح) از سه خانه‌ی شهری (تاکید می‌شود خانه‌هایی که در شهر قابل ساخته شدن هستند) را برای سه شخصیت متفاوت طراحی کنید. روی کاغذ نقاشی کنید. (اینکه نمای هوایی دو بعدی دارد یا سه بعدی یا ... به اختیار خودتان) فقط این‌که گویا باشد شکل کلی خانه، اتاق‌ها، وسائل و مبلمان اصلی و رنگ در و دیوار و متراژ فضاها و ... چه‌ مدلی‌است!

2. می‌خواهم با قضیه خیلی واقعی روبه‌رو شوید. متراژ و وسعت و ارزش قیمتی خانه‌ و وسائل‌اش متناسب با درآمد و نوع
زندگی شخصیت انتخابی شما و چینش وسائل و مبلمان و دکور و رنگ و ... آن متناسب با شخصیت (ابعاد مختلفی شخصیت) اوست. 

3. پس ابتدا سه شخصیت را (آن‌گونه که در فصل‌ 4 گذشت) بسازید. سپس خانه‌‌های متناسب هر کدام را روی کاغذ بیاورید. عکس بگیرید، آپلود کنید و آدرسش را بگذارید توی نظرخانه.
(اینکه اعضاء خانواده‌ی این شخص چه کسی هستند یا نه هم مهم است هم نیست. برای ما تناسب خانه با فرد انتخابی شما مهم است. خواستید به اعضاء خانواده‌اش هم اشاره کنید خواستید هم نکنید)



نکته:
انتظار این است که تا 20 خرداد فصل‌های قبلی مطالعه شده، مرور شود، در ذهن جاگیر شود و تمرین‌هایی که این امکان را دارد به‌صورت فردی و مکرر انجام شود. و کسی منتظر پاسخ دبیرکارگاه به تمرین‌ها نباشد. (این را گفتم که شما کارتان را متوقف نکنید و مشغول باشید. مطمئن باشید من اشتیاقم برای دیدن کارهای شما بیشتر از خودتان است)



پایان سناریو| نوبت شما
این خلاصه‌ای بود از طرح من برای ادامه‌ی کارگاه... حالا نوبت شماست که نظرتان را بنویسید و درباره‌ی ادامه‌دادن یا ندادن، و چگونه پیش‌رفتن این کارگاه نظر بدهید. که به تصمیم روشن و مشخصی برسیم.
باز هم از همه‌ی شما عذرخواهم اگر ...



 

 

  • ۹۳/۰۲/۱۹
  • دبیر کارگاه

مشارکت  (۱۵۲)

  • خیال رنگی
  • شخصیت من که هم دانش آموزه درس داره! هم اینکه خیلی از رفت و آمد صمیمی بازی و اینا خوشش نمیاد!!(منزوی و جمع گریزه خاک تو سر) 
    حالا نیاین خودتونو دعوت کنین خونش! 


    خانم معلم ایده تون خیلی جالبه...شخصیتامون بهم می خورن..ولی چون مال من متاهله الان میره بخوابه تا سحر...البته شخصیت من مذهبیه مال شما ک مذهبی نیس..روزه می گیره آیا؟
  • سرباز شهاب
  • لایک به طاهر حسینی
  • خانم معلم
  • بچه ها میگم حالا که خونه زندگی داریم ماه رمضونم که هست چرا خونه همدیگه مهمونی نریم ؟!
    بیایین گروه تشکیل بدیم دو تایی و سه تایی با توجه به شخصیت هامون که مثلا دوست هستند با هم بریم خونه های همدیگه . 
    نظرتون چیه ؟
  • خانم معلم
  • ای دبیر ، ای نویسنده !
    اولا سلام
    دوما شنیده بودم خیاط ها و کابینت سازها بد قولند اما کم کم باورم می شود نوییندگان هم ....
    خدا کند که بیایی وگرنه دوره فشرده اگر فسرده تر شود چه شود !!!
  • بانوی نقره ای
  • بچه ها من نگران آقای شریفی شدم خدا کنه اتفاق بدی نیفتاده باشه . :((

    ضمنا فرا رسیدن ماه مبارک رمضان و برد تیم ملی والیبال و صعود به مرحله نهایی رو به همه تبریک میگم.

  • طاهر حسینی
  • درس  اول از سلسله دروس فشرده کارگاه که استاد میخواستن خیلی عملی اموزش بدن این بود که بی نظمی خیلی بده 

    نکته مهم :این درس تمرین که ندارد هیچ هر کسی هم تکرار کند


    فک کنم این حرف از جانب دشمن صادر شده سرباز شهاب خان....
    تنها قریب به دوساعت تا اتمام روز یکشنبه باقی مونده هاااااااااااااااااااا
  • سرباز شهاب
  • کی بود که فرمود هرکی نیاد نامرده؟!
    نه فک می کنم..روزه ایشونو برده...
  • سرباز شهاب
  • غلط نکنم مستر شریفی مقلد آیت الله سیستانی باشند که امروز ماه رمضونشون شروع نشده
    پس چرا اینجا انقدر سوت و کوره....
    مگه امروز روز اول ماه مبارک نیست؟
    مگه قرار نیست دوره شروع بشه؟
    این بود آرمان های ما؟؟( که بریم تو حیاط آب بازی؟)
    مسئولین کارگاه رسیدگی کنن لطفا...

    ما چشم به در! ومنتظریم
    معلم که نداریم هیچ، ناظم (خانم معلم) هم نداریم..
    آب بازی و اسراف همیشه میچسبه، موافقم بانوی نقره ای :))
  • بانوی نقره ای
  • آقا میگم اگه معلم نداریم بیاین بی سر وصدا وسایلمون رو جمع کنیم بریم تو حیاط آب بازی :)))))
  • پلڪــــ شیشـہ اے
  • من هستم ولی دست خالی ...
    در جوار امام رئوف یاد کردم از همتون 
    روزی که سرکاریم....
  • خانم معلم
  • سلاااام


    یکشنبه و اول ماه مبارک شروع شد ، هنوز هیچ خبری از دبیر جان نیست !!! ...خواستم حاضر بزنم وبرم ... بوی عطرم تو کلاس باشه کفایت میکنه استاد ؟!!! ( خنده )

    من امروز ساعت 4 امتحان دارم تا برسم خونه دیگه آش و لاشم .شانس بیارم تا قبل از ظهر کارگاه به روز شد می خونم وگرنه شرمنده . میمونه واسه فردا .


    طاعات و عبادات همگی قبول حق . برای هم دعا کنیم . ان شا الله که خدا دعاهای همه مونو مستجاب کنه در حق هم .


    سلام
    هرچند دیر دارم اعلام حضور می کنم..ولی با توکل بر حق تعالی منم هستم
  • سرباز شهاب
  • اونوقت گل به فتح گ چه معنی ای داره؟
    پاسخ:
    منظور از فتح همون «ضم» بود!!
  • خیال رنگی
  • مگه قراره یکشنبه چی بشه؟! 
    چرا من همش آخر میفهمم همه چیو؟! 
    پاسخ:
    اتفاقای زیادی!!
    مهم‌ترینش بعد شروع ماه رمضون، اینه که قراره دوره‌ی فشرده‌ی کارگاه شروع بشه!
  • خانومـِ میمـ
  • سلامـ به همگی ..

    یکشنبه یا دوشنبه خوبه که منم ژوژمانم گذشته باشه لطفاااا

    پاسخ:
    اگه ماه خدا افتاد دوشنبه، (که نمی‌افته) کارگاه ما هم می‌افته!!

  • بانوی نقره ای
  • به امید خدا بیصبرانه منتظر یکشنبه هستم.
    پاسخ:
    ان‌شالله
    پس تا یکشنبه فقط آستین بالا می زنیم.
    البته برای وضو :))

    بسم الله.........
    پاسخ:
    ان‌شالله
  • خانم معلم
  • به ف. الف عزیز
    این دبیرجان همین جوریش درسته قورتمون میده کسی از پس زبونش بر نمی یاد چه برسه حق هم با اون باشه ! الان جلوشو نگیرم بعدا تکلیف بارونمون میکنه ((:
    به خانم معلم عزیز : ما هم به روی خودمون نمیاریم اما همش منتظر شنیدن خبرای خوبیم :) تا باشه از این اسیری ها و تنبلی ها !
  • سرباز شهاب
  • شروع کنیم
    پاسخ:
    بسم‌الله!
  • طاهر حسینی
  • همین حالا بنظرم خوبه...
    پاسخ:
    طاهر جان!
    من که همت بلند تو برام ثابت شده. اما بذار بندازیم یک‌شنبه ببینیم کی دیگه می‌تونه بهونه بیاره!!
    شروع ماه خدا وعده‌مون. هر کی نیاد نامرده!
    عرض سلام و ادب
    وقتی کارهای بچه ها رو دیدم واقعا خوشحال شدم و ذوق کردم!
    امروز اخرین امتحانم رو دادم!
    قبلا گفته بودم که احتمالا بر خلاف میلم نرسم به کارگاه و عذرخواه کرده بودم، اما اومدم یک سر بزنم که کلی ذوق کردم و بعد عذر خواهی مجدد، شاید طرح بچه ها مارا نیز دست به کار کرد!! اما بسیار بعید است. ان شاء الله موفق باشید همگی
    یا علی ع
    پاسخ:
    عرض سلام و ادب متقابل

    با قسمت آخر حرفت‌تون که «بسیار بعید است» خیلی بنده رو دپرس فرمودین. به شخصه راضی نیستم. 
    تا یک‌شنبه انشالله فرصت دارید برای ریکاوری شدن و بعدش مصمم و جدی کارگاه رو پی بگیرید. (این رو به نمایندگی از جمع بچه‌های کارگاه عرض کردم خدمت‌تون)

    علی (ع) یارتان
  • بانوی نقره ای
  • سلام

    ببخشید نمیخواستم اینجا مزاحم بشم ولی مثل اینکه باز منو  تو فصل 6 یادتون رفته :((((

    پاسخ:
    شما بیاید به این فصل. از اون فصل ـ فعلا ـ‌می‌گذریم. 
    آماده باشید برای یک‌شنبه انشالله که با بقیه پیش بریم. 
  • خانم معلم
  • ای دبیر زرنگ نزار مچ ت رو وا کنم ...منتظر کی هستی ؟ بچه ها کاراشونو انجام دادن ...بنا بود مهلت بدی برای اونایی که امتحان دارن .امتحانام تموم شد .ماه سیه هم یه نفره .ایشونم خودشو میرسونه ...تنبلی رو بزار کنار ...هنوز بدنیا نیومده اسیرت کرده واااای به روزیکه تو بغلت بگیریش ....ای جان قربونش برم ...
    پاسخ:
    البته ظاهرا شما زرنگ‌ترید!!
    اما من بهونه نمیارم. از یک‌شنبه. چرا که بین علماء معروفه می‌گن یک‌شنبه یوم‌الشروعه! شروع ماه خدا هم که هست. چه روزی مبارک‌تر از این یکشنبه؟
    همه آستینا رو بزنن بالا که کلی کار داریم!!
    از شنبه. یا فردا. یا همین حالا.
    :)
    پاسخ:
    از یک‌شنبه!
    شروع ماه خدا!
    که دیگه هیچ بنی‌بشری نتونه بهونه‌ی امتحان بیاره. خوبه؟؟
  • سرباز شهاب
  • سلام
    چرا کارگاه به گل نشسته؟
    پاسخ:
    البته من ـ به حق ـ کلمه «گل» رو به فتح «گ» خوندم و در جواب باید بگم:
    با حضور پر انرژی بچه‌های کارگاه غیر از این انتظار نمیره!!
    سلام
    من هستم
    [آیکون سرباز آماده]


    تبصره: من که گفته بودم نمی تونم تمرین این فصل رو انجام بدم. هر چند توی ذهنم سه تا شخصیت رو ساختم، فقط پیاده نکردم.
    پاسخ:
    من بالاخره منتظرم ببینم بچه‌ها خودشون چه تاریخی رو پیشنهاد می‌دم
    و کماکان منتظر....
    کارگاه بدون تمرین داریم مردم؟!

    اصلاحیه رو نمیفرستم تا بچه های کارگاه که امتحان دارند، فک نکنند که باید از درسشون بگذرن تا تمریناشونو آماده کنند و بدین ترتیب از استرس وارده بر بروبچ کارگاه کم میکنم!
    ان شاالله که این نیت ما(دلشادی مومنین و مومنات کارگاه)، مورد قبول درگاه حق تعالی قرار بگیره!:|
    پاسخ:
    من بالاخره منتظرم ببینم بچه‌ها خودشون چه تاریخی رو پیشنهاد می‌دم
    و کماکان منتظر....
  • خانومـِ میمـ
  • سلااامـ ..

    معذرت خیلی زیااااد .. شما حتما با مقوله ی ژوژمان آشنا هستید .. بنده هفته دیگه ژوژمان دارمـ خواهش می کنمـ تخفیف قائل بشید برا من اگرمـ رفتیمـ فصل بعد من حتما حتما پلانمو میارمـ

    پاسخ:
    من بالاخره منتظرم ببینم بچه‌ها خودشون چه تاریخی رو پیشنهاد می‌دم
    و کماکان منتظر....
  • سرباز شهاب
  • حالا ما برای کدوم امتحان درس خوندیم که این دومیش باشه
    چاکریم!
    پاسخ:
    من بالاخره منتظرم ببینم بچه‌ها خودشون چه تاریخی رو پیشنهاد می‌دم
    و کماکان منتظر....
  • خیال رنگی
  • شما واقعن انقد تو هر فصل تردید میکنین یا میخواین به ما استرس وارد کنین؟! 
    من که خستم! ولی هستم!
    حالا به نظر شما بعد از این دوره و اینا از بین ماها داستان نویس درمیاد؟! نه جدی! من که مطمئنم هیچی! فقط به خاطر اون ناهاری که تهش قراره خانوم معلم بده میام!
    پاسخ:
    شما باش، نا امید نباش!
    یه چیزی می‌شه حتما انشالله!!
    حاضر!
    پاسخ:
    با تمرین یا بی‌تمرین؟
  • سرباز شهاب
  • سلام
    امتحان که هنوز هست ولی  
    ما هستیم!
    پاسخ:
    خب صبر می‌کنیم عزیزم. تاریخ بده تو، بعدشم جون بخواه!
    سلام دبیر جان
    ما که حرف گوش کردیم دست به سینه نشستیم چرا یباشکی دعبامون می کنید آخه ما بزرگ شدیم زود متوجه میشیم (((:
    تازشم خونه شخصیتمون که مشکل نداشت دلش میخاد مبلاشون مدل جدید باشه خب ...ای داد ... ای امان ...
    پاسخ:
    خب شما هی قهر می‌کنید می‌رید از اینجا.
    سلام. من اعتراض دارم آقای دبیر!
    امتحانات ما به صورت افتضاح و فشرده تا 4 تیر ادامه داره . خواهشا از هفته ی دیگه شروع کنید. (تضرع و زاری)
    من فقط تونستم چند روز بین امتحانات اولم رو نقاشیمو آماده کنم ...
    پاسخ:
    خب اشکالی نداره!
    همین که بیاید و بگید آدم ترغیب می‌شه که با جدیت از هفته‌ی آینده شروع کنه!
    سلام

    فکر میکنم دوستانی که باید کارهاشون رو ارائه بدن ، دادن و منتظر مرحله بعد بودن مثل من .
    تاخیر از خود شماست !!! بچه ها که همه نقاشی هاشونم کشیدن
    فرصتی که به اعضا داده بودین تموم شد ، اما انگار امتحانای خودتون شروع شد به خودتونم یه کوچولو فرصت دادین ..ما هم مث این شاگردای باتربیت و منظم که معلم از کلاس میره بیرون شلوغ نمی کنن دست به سینه نشستیم تا معلممون بر گرده ... (((:
    پاسخ:
    سلام
    شوما نظر لطفتونه‌ها! اما حقیر امتحانام از ده دوازده روز پیش شروع شد و با وجود امتحانا سعی کردم نسبت به وظائفم در اینجا کوتاهی نکنم.
    تنها 3 روز کمتر سر زدم و که یک سری اختلالات اینترنتی در باز شدن بلاگ (و برخی سایت‌های دیگه) بی‌تاثیر نبود.

    و اینکه اگه اشتباه نکنم بعضی از کارها نیاز به به سری تغییرات و توضیحات داشت.

  • طاهر حسینی
  • سلام
    فکر کنم دغدغه تان به جا باشد که البته بیشترش بدلیل فصل امتحانات ه...

    خلاصه اعلام حضور
    پاسخ:
    سلام
    خب من فکر می‌کردم با تاخیرترین امتحانات مربوط به دانشگاه خود بنده‌ست که همین پنج‌شنبه‌ای آخریش بود.
    آیا باز هم هست امتحانی برای کسی؟
  • دبیر کارگاه
  • سلام به همه:


    من طبق وعده‌ای که به شما اعضاء‌ خوب و محترم کارگاه داده‌ بودم، الان آمادگی شروع دوره‌ی فشرده‌ی کارگاه رو دارم.
    حالا نوبت شماست که طبق وعده‌ها و قول‌هایی که داده بودین آمادگی خودتون رو برای شروع این دوره نشون بدین. 
    اینجور که این سه چهار روز همه فرو رفتن توی لاک خودشون، اوضاع و شرائط چندان آماده به نظر نمیاد و من رو برای شروع دوره‌ای که شرطش حضور روزانه و منظمه، به تردید انداخته.

    منتظر هستم.

    سلام

    ممنون از بررسی نقاشیم

    اول اینکه اون فرم پشت صفحه نقاشی سقف طبقه ی پایینه :D حالا سوای از این ها من خودم وقتی متوجه تاثیر نمای پشت برگه روی نقاشیم شدم که دیگه کار از کار گذشته و نمای کلی خونه به همراه وسایلش در اومده بود  و کشیده شده بود که در این صورت انصافا سخته انتقال به یک برگه ی بهتر

    اما در مورد فضای سنگین یه طرف و سبک طرف دیگه باید بگم که خونه هایی که گلخونه دارند معمولا فضای خالی زیادی هم وجود داره در اطرافشون(چه این که خود این گلخونه نیاز بود بزرگ باشه لذا کوچک شدن خونه نسبت به گلخونه یه جور نمای بد ایجاد می شد ..و ضمن این که خود من با دیدن چنین خونه هایی دیدم که واقعا فضای خالی روی دست مالک می گذاره)

     

    من فک می کنم مشکل خونه ی خود من در این هست که یک طرف فضا به شدت فرهنگی –هنریه(سمت چپ خونه) اما طرف دیگه واقعا شباهت به خونه ی افرادی داره که چندان اشخاص هنری ای نیستند (گرچه المان هایی مثل میز تلفن و میز پذیرایی هست که روی اونها طرح های خوشنویسی و خطاطی وجود داره) فک کنم توی این فضای خالی وسیع و خالی جای یک کتابخونه ی بزرگ خالیه یا حداقل چیزی که باعث نمایش ویژگی این آدم باشه

     

     

    و نکته ی آخر این که من از اول قرار بود گلخونه رو وسط بکشم و در اطراف و حول و حوش اون همه چیز قرار بگیره ولی حس کردم شاید اینجوری فضای پرت کمتر بشه...نظر شما چیه؟؟(اگه دقیقا وسط قرار بگیره آیا این سنگینی کمرنگ تر میشه و می تونه به طرح کمک کنه؟)

     

    پاسخ:
    باید طرحش دربیاد. به نظر می‌تونه خوب بشه. اما نه با این وسعت. هنوزم فکر می‌کنم گل‌خونه خیلی بزرگه در کنار اتاق‌ها و فضاهای دیگه. اگه این تناسب انجام بشه و اتاق‌ها از این شکل مستطیلی غیرقابل استفاده خارج بشن، می‌تونه طرح به‌جا و قشنگی بشه.

    پیشنهادتون برای تناسب کل اجزاء با شخصیت هم خوبه. 
    کلا یه اتود دیگه اگه بزنید شاید مناسب‌تر باشه!
    دیشب تو خواب دیدم کارگاه به روز شده..
    خانم معلم هم داشت جایزه می داد :))
    خداییش
    پاسخ:
    خوابتون خیره! ایشالله هم به زودی زود تعبیر می‌‌شه!
    امابعد: کو تمرین‌هاتون؟!!
    واقعا همین طوره
    من ک دچار ضعف روحیه شدم ..چون تا عکس گذاشتم یهو همه کوچیدند
    پاسخ:
    نفرمایید!
    اتفاقا عکسای شما بس هنرمندانه بود، جای تامل بیشتر داشت! (مخصوص اون فرمِ اون‌روی صفحه)

    تازه الان ایران 1 امتیاز گرفته همه خوشحالن! تلوزیون هم داره سرود «قهرمانی» پخش می‌کنه! (این یعنی تواضع و دستِ کم گرفتن مدرن)
    الان مثلا چرا دیگه هیشکی اینجا نمیاد کامنت بذاره؟!
     چرا یهو همتون باهم کمرنگ میشین؟!
    پاسخ:
    کسی کمرنگ نشده! نفوس بد نزنید!
    همه الان دارن با جدیت نواقص تمرین‌های پیشین رو تکمیل می‌کنند تا با اتمام این هفته، برای دوره‌ی فشرده کارگاه آماده بشن ایشالله!
    سلام
    ممنون ماه سیاه جان به خاطر تذکرت
    توی لینکی که دادم یه ht اولش اضافه است
    و لینک صحیح گلخونه اینه:
    http://www.uplooder.net/img/image/67/d9f639dedfda5d15dd397334cbbc5253/2014-06-12-2867.jpg
    پاسخ:
    شما وقت نمی‌ذارید و الا نقاشی‌تون ماشالله کمی از بزرگواران نقاشِ اینجا نداره ها!
    آدم دلش می‌خواد نمای سر سبز همراه گل‌ها رو ببینه اما حیف که خارج از خواست این تمرینه و نمی‌تونیم شمارو مجبور کنیم به انجامش.

    گفتید این خانم «مذهبیه»
    یه خانمی که مذهبی بودن جزء شاخصه‌هاشه، به نظرم توی فضایی که منبع الهامات هنریشه، حتما از المان‌ها و نمادهایی برای مذهبی بودنش استفاده می‌کنه. 
    نه صرفا یه تابلو آیه‌الکرسی و چیزهای ساده‌ی رایج. یه چیز خاص‌تر!!
    سلام و عید مبارکی

    ممنون از وقتی که در اختیار کارگاه و تمرینات قرار میدید!

    1)خداییش کسی نداریم تو فامیل که زیاد تلویزیون به اون صورت ببینه!
    اما قبل از هر نکته ای باید خدمتتون عرض کنم که تمام ایرادهایی که گرفتید خیلی به جا و دقیق بد اما شخصیت من یه کم آن نرماله!درسته خیلی به لاغری و دکوراسیون آن چنانی علاقه داره اما همت و اراده نداره و همین باعث میشه که همچین وسایلی از قبیل تردمیل و ... تو خونش نباشه(البته چند روز تو هفته میره باشگاه) یا به مرتب بودن خونش اهمین نده! همچنین رفتارش گفتم که خیلی رکه و ترمز نداره و خیلی علاقه به اینکه ممون بیاد خونش نداره بنابراین خودش و بچش زیاد میرن خونه این و اون و اکثر اوقات خونه مادرش! به عبارت کلی تر مهمون اونجوری نداره!

    بعد اینکه بیشتر زمان عمرش بیرون از خونست بعد از فوت شوهرش!هر وقت تو خونه باشه تی وی تماشا میکنه!
    نکته دیگه اینکه رد گم کنه ودروغگو!
    دوس نداره اعضای خانوادش که خیلی بهش گیر میدن، سرزنشش کنن!
    مبلشو اینجوری گذاشته یا وسایل آرایششو نمیتونه خیلی در معرض دیدقرار بده و ...

    حالا هرچی صلاح میدونید تغییرش بدم یا این توضیحات (بخوانید توجیهات برای رفع تکلیف از سر خودم) کفایت میکنه؟!

    چه شود این شخصیت!!!
    ...
    ضمنا لینک گلخونه ی نگار باز نمیشه!
    پاسخ:
    اون علت خانم نگار برای چسباندن عکس به دیوار آشپزخانه خیلی به چسب‌تر و به جاتر و داستانی تر بود تا علتی که خودتون برای این قضیه مطرح کردین! فکر کنم اون رو انتخاب کنید برای دلیلش بهتر باشه.

    درباره‌ی مبل‌ها قانع نشدم!! نقشه‌ی پذیرایی رو یه بار بزرگ‌تر توی یه صفحه بکشید!! (کسی که مثلا سخت‌گیره)
    سلام بهار جان

    اگه این انتقاد ها باعث میشه من بتونم شماها رو ببینم حاضرم رابراه ازین انتقاد ها بکنم ...

    حالا کی میای پیشم ببرمت یه معجون درست و حسابی و باحال بهت بدم ؟!!!
    راستی! من یکی از کامنتای انتقادی خانوم معلمو که میشد پاسخ داد و زیاد انتقاد تابلویی نبود نخونده بودم! الان یادم اومد! 
    خونه هه هم میتونه ویلایی باشه هم اپارتمانی! ایا امکان نداره تو هر طبقه فقط یه واحد وجود داشته باشه؟! امکان داره! پس میشه همه ی اتاقا پنجره داشته باشه! اصن اونقدی که فک میکنین سخت نیست!
    من آخر هفته تهرانم! شام و ناهار و بستنی فراموش نشه :دی
    پاسخ:
    چرا کاملا امکان‌پذیره!
    منتهاست فکر کنم از اون خونه‌ها می‌شه که ما و هم‌قشری‌هامون هیچ‌وقت صاحب‌خونه‌ش نمی‌شیم!

    یه بار من جلوی ترمینال جنوب گیر کرده بودم، قرار بود برام صبحونه بیارن ایشون، دو سه ساعت طول کشید و بعدشم یادشون رفت!!
    خیلی منتظر نمونید از من می‌شنوید!

    سلام

    من تمرینم رو که توصیفی بود مصور کردم

    البته با ذکر چند نکته که فی المثل قابلیت نشون دادن خطاطی فرد روی میزو و چوب پایه ی تلفن و تصاویر روی تابلو ها که قبلا توی توصیف مفصلا گفته بودم نبود....

    و این که چون ابدا طرح خاصی  در مورد تاثیر شخصیتم روی چیدمان آشپزخونه (که منجر ب خاص بودن بشه)ب نظرم نرسید ترجیحا (ترجیح ب علت کم بودن فضای کشیدنم) آشپزخونه بی وسیله و مطابق ذهنیت هرکس در مورد یک آشپزخونه ی عادیه....

    گلدونا رو هم بی گل کشیدم چون با توجه به داشتن گلخونه واقعا وقت گیر می شد(درحالی که ترجیح این تمرین کارگاه با فضاسازی کلیت اشیاءاست نه جزئیاتشون)

     

    فضای گلخونه رو هم توی یه تصویر جدا کشیدم...(نکته ی عکس گلخونه اینه که بخش های خط دار دیوار و بخش بی خط باقی مونده شیشه هست و البته این که ما از رو به رو و از پشت شیشه گلخونه رو داریم تماشا می کنیم)

    نقاشیم به مانند دیگرون خوب نیس (مخصوصا نمای کلی بسیار شلختگی داره )و مطمئنا پر ایراده و احتمال سوال هم به علت کیفیت عکس و تنگی نمای کلی خونه زیاد هست

    و اما تکرار شخصیتم:

    مریم- 22 ساله-مذهبی-متأهل- فارغ التحصیل  گرافیک- عاشق ترشیجات –دوستدار شدید گل و گیاه- از نقاشی و خطاطی لذت می برد-احساساتی و عاشق طبیعت


     

    طرح خونه:

     

    http://8pic.ir/images/oy7q7ndtaaqpw8xuytly.jpg

    طرح گلخونه شیشه ای:

    hthttp://www.uplooder.net/img/image/67/d9f639dedfda5d15dd397334cbbc5253/2014-06-12-2867.jpg

     

     

    پاسخ:
    سلام
    ببخشید با تاخیر اومدم سراغ تمرین شما. یه مقدار خودم درگیر چندتا امتحان شدم و با اینکه خیلی زودتر از این‌ها دیده‌بودم تصویر و توضیحات شما رو، اما نشد اینجا یادداشت بذارم.

    1) ایده‌ی گل‌خونه و اینکه محل نقاشی‌ کشیدنش توی این فضاست خوبه. به مخاطب می‌چسبه و نشونه‌ی خوبیه.

    2) اما تناسب فضاهازیاد خوب نیست. نسبت‌شون با هم و شکل کلی خونه و چینش اتاق‌ها با احساس من از یک خونه‌ای که باید نمونه‌ش توی واقعیت پیدا بشه، جور در نمیاد. یه سری از فضاها پرت شدن. یه طرف خونه سنگین شده و یه طرف خالیه. 
    و بزرگی بیش از حد گل‌خانه، باعث شده هال یه جورایی بدفرم در بیاد.

    3) وسط تماشای تصویر هی کنجکاو می‌شدم ببینم اون‌طرف برگه مربوط به فرم کجاست!! شاید این مساله خودش تاثیر داشته روی شلوغ دیده شدن کار و نذاشته منِ مخاطب درست با اصل قضیه ارتباط برقرار کنم!

    4) اتاق بچه‌ها رو هم کاش میاوردین
    خدایا شاهد باش
    یه بار من نتونستم بیام تمرین انجام بدم
    دوستان محترم همه تشریف آوردند، استاد هم آنلاین شدند..

    سلام
    عید همه مبارک باشد
    پاسخ:
    سلام
    عید شما هم مبارک

    نتیجه تلاش قبل شماست که میخواستین همه باشن و همه از خواب بیدار نشده بودن!
    سلام
    عید همگی مبارک ...

    اللهم عجل لولیک الفرج

    خدا شر گروه داعش رو به خودشون برگردونه 
    پاسخ:
    سلام
    عید شما هم مبارک
    ایشالله شیرینی امام زمان به شیعیان نابودی ظالمین با ظهورش باشه
    و البته شیرینی و جایزه‌هایی که به گردن شماست جای خود داره و هیچکی یادش نمیره!
    اتفاقا وسوسه شدم بنویسمش . بیشتر روش کار می کنم ، اگه موفق به ایجاد داستانش شدم براتون میفرستم . فعلا هی تو ذهنم وول می خورن..
    پاسخ:
    خوبه. حتما انشالله

    عیدتون هم مبارک
    1. ممنون .
    2. انقد نگید پیرزن ! گفتم حدودا 55 ساله! به خودش بگید اینجوری ناراحت میشه ها ! بتول خانوم کلا 140 سانت هم قدش نمیشه .. لاغر و ریزه میزه ست واسه همین تر و فرز از پله ها هم بالا میره.. نسل قدیمن ها ! :)
    حالا چون زندگی خیلی بهش فشار میاره جدیدا پادرد و اینا گرفته . اما همسایه بغلی یه پماد بهش داده که شب ها استفاده کنه ..
    (باید یه چارپایه کوچیک هم توی زیرزمین میکشیدم تا بذاره زیر پاش وقتی دستش به قفسه ای نمیرسه.)
    3. گفتم که کارای عجیب می کنه . قرار بود یه فرقی با خونه های دیگه داشته باشه خب .

    5. ببینید این چطوره : 
    از وقتی شوهرش مرده ، به خودش جرات داده تا پسر سومشو که توی بهزیستیه و قبلنا یواشکی به دیدنش می رفت ، هر چند وقت یه بار بیاره خونه . پسرش به خاطر شرایطش زیادی سر و صدا می کنه ، یکی از دلایل اینکه دوست داشته بره زیرزمین این بود که وقتی پسرش میاد خونه همسایه ها متوجه نشن . بعد یه چیزی که میتونه راز این شخصیت و خونه باشه اینه که وقتی پسرشون بچه بود و پیششون زندگی میکرد ، یه شب که شوهر بتول خانوم خیلی بهش فشار میاد و حوصله ی بچه شو نداشته زنشو که نمیتونسته از پسرش دل بکنه حسابی کتک می زنه و پسرشو میندازه تو لونه ی مرغ و خروسا . درشو هم میبنده . (چقد شوهرش جانی شد) از اون به بعد اگه پسر بیچاره مرغ و خروس ببینه حالش بد میشه و تشنج می کنه . شاید یه دلیل دیگه برای غیر عادی بودن لونه ی حیوونا.
    پاسخ:
    انصافا حالا خوب شد. 
    یعنی یه کم دیگه بسط پیدا کنه خودش تبدیل به طرح یه داستان کوتاه می‌شه!!
    به نگار:

    دخترم اون میز چرخ خیاطیه برای زمانی که هنوز بیوه نشده بود یه کم خیاطی می کرد الان نه!
    (میدونم خیلی بد نوشتم و ناخوانا، عذر!)

    طوفان بیاد، عید بیاد و بره و مهمونی داشته باشه قرار نیست خیلی به خودش زحمت بده!

    آشپزخونش جاییه که اکثر وسایلی که نمیخواد دیگران ببینن میزاره توش!
    حالا این سبد رو میزاره تو کابینت، الان یادش رفته بزاره سرجاش!

    دلیل چسبوندن عکسا تو آشپزخونه هم به همین دلیله که خیلی در معرض دید نباشه!
    آشپزیشم خوبه ها ولی خیلی خودشو به زحمت نمیندازه چون شوهری نداره که بزاره و برداره!کلا ارادش خیلی قوی نیست!
    :)
    پاسخ:
    خب اصل وجود این میز خیاطی، توی این دوره که دیگه خیاطی نمی‌کنه محل سواله!
    فامیل دور : من دیگه حرفی ندارم ! ( پشت به دوربین )




    آقای شریفی : شخصیت من در عین اینکه دلش میخاد صنایع دستی تو خونه ش باشه از مدرنیته هم دور نیست ، کجاش تناقض داره ؟!!

    بابا ندیدین دیگه ! این خانم قرتیا ، لباس مدرن می پوشن بعدش یه گردنبند ازین دوره ی هخامنشیا می اندازن گردنشون ! خوب تضاده ولی مهم نیس ! حالا هی گیر بده به مبلای زری خانم ما ! ای بابا ... خوب بود منم چهار تا مربع می کشیدم جای مبلام (((((:
    مصورش کردم راحت باشین خب !!


    بهار گفتم بهت بستنی میدم دیگه چقدر شلوغش کردی ؟تازشم کلی از تصویر سازیت تعریف کردم ، همش تیکه ی انتقاد رو میبینه ، ای بابا !!!

    اصن بستنی هم نمیدم حالا که اینطور شد !!!
    مدل فامیل دور ( یعنی قهرم ) خخخخخخخخخ
    پاسخ:
    خانم معلم من جای شما بودم یه چوبی چیزی می‌ذاشتم بغل‌دستم و هر وقت لازم شد اصول‌نقد‌پذیری رو به صاحبان پلان‌هایِ به ظاهر ایراد‌دار که نمی‌خوان ایرادشون رو قبول کنن، یادآوری می‌کردم!
    و البته از این چوب می‌شد برای ساکت کردن منتقدین خودتون هم استفاده کنید!
    تازه سرباز شهاب هم مثل اینکه دلش کتک می‌خواد. اینم می‌شد کاربری سوم. یه چوب با این همه کارکرد، کم چیزی نیست ها!

    عیدتون هم مبارک


    سرباز شهاب خان!انقد مظلوم نمایی کردی دیگه هیشکی گیر نداد بهت!!

    خانوم معلم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من دیگه هیچ حرفی ندارم!! یعنی بخوام جواب انتقاداتتونو بدم شام و ناهار و بستنی که هیچی، یه ناهار تو برج میلادم باید به همه ی بچه های کارگاه بدین! پس من سوکوت میکنم! خودتون تو خلوت خودتون برید یه بار دیگه پلانو بررسی کنید! 
    اقای شریفی؟؟ چطور من باس جریمه بدم؟ این خانوم معلم نباید جریمه شن واسه ایراداشون؟؟؟
    بعدشم که در مورد اون موضوع انتقادمو اینا حالا میام مفصل حرف میزنم! هنوز که قانع نشدم! چون فک میکنم درست متوجه منظورم نشدین. حالا میام میگم! نقاشی بقیه رو هم ندیدم. عذر میخوام از همشون! میدونم همه دوس دارن من کاراشونو ببینم نظرهای سازنده بدم :دی


    پاسخ:
    بله حتما!
    فقط قبلش امیدوارم کار شما و خانم معلم به چاقو و چاقوکشی نیفته! نگرانم!

    ماه سیه جان 

    اینا گردوخاک حاصل از گردگیری نکردن نیست...

    اثرات طوفان اخیره تهرانه

    ولی انصافا شخصیت شلخته ای تشریف دارند و این که تاحالا توی این خونه چطور تونستن خودشونو گم نکنن جای تعجب زیادی است...

    راستی یه سوال چرا سبد آرایش این خانوم توی آشپزخونه است؟

    (مثلا من با توجه به گرایش این خانوم ب لاغری و چسبوندن عکسا روی دیوار آشپزخونه فهمیدم ک علت یادآوری چاق نشدن ب صورت هر بار و هر بار دیدن یادش میاد ک چطور آشپزی کنه و این نکته ی ظریفی هست)

    البته من متوجه نشدم که اون چیزی که توی اتاق این خانوم هست چیه؟؟ میز....؟؟؟(غیر از میز اتو)

     

     

     

    پاسخ:
    فکر کنم میز خیاطی باشه.
    این سوال برای منم بود. 

    و البته این نکته‌سنجی شما درباره‌ی عکسای روی دیوار خیلی خوب بود. 
    یعنی هم تمهید ایشون و هم دقت شما!
  • سرباز شهاب
  • آدمخوار خوبه. من موافقم.
    الحمدلله پر خانم معلم به پر ما نگرفت.
    پاسخ:
    البته چوب معلم گُله
    هر کی نخوره ........
    ماه سیه به فدایت خانم معلم جان!
    آدرس دادم که!
    دوباره میزارم:
    http://dastaan.blog.ir/1392/07/25/fale%204#comment-ui3WANixqbU


    ما بچه های این دوره و زمونه، بچه های کپی پیستی هستیم!شما دیگه چرا؟!:)
    راستی بهار جان اینم یادم رفت بگم خونه ی شما که از همه طرف پنجره داره باید یا وسط یه حیاط باشه یا اگه طبقه اول یه اپارتمانه ( چون حیاط خلوت فقط ط اول میتونه باشه ) نمیشه از هر طرف پنجره داشته باشه ... تکلیف این بخش از خونه ت رو هم مشخص کن ضمنا ... مو تشکرم


    بعدشم معمولا کنار اتاق خواب حموم رو میزارن نه توالت و دستشویی رو ... از لحاظ معماریش گفتم وگرنه شما خودت مختاری کجا بزاریشون ((((:
    ماه سیه جان ... یه فکری به حال معرفی شخصیتت می کردی همون یه تیکه رو کپی پیست کن اینجا . طفلی استاد چقدر مث من بگرده از توی کامنتها شخصیتت رو پیدا کنه ...گنا داره خب !
    بهار خانم

    فکر کنم یه بار دیگه باید پلان کلی رو از خونه یه نگاهی بندازی ها !! ... اولا که در رو کشیدی بعدشم درِ اتاقشون یا باید به اتاق باباش اینا باشه یا به اتاق داداشش !!! باز بشه غیر این راه دیگه ای هم داره که ازش بره بیرون یا بیاد تو ؟!!!

    تازشم می پذیرم بی دقتی کردم الان دیدم پنجره رو گذاشتی ((:

    واسه اینم یه بستنی مهمون من ! (((:


    سلام
    این شخصیت من بود!
    http://dastaan.blog.ir/1392/07/25/fale%204#comment-ui3WANixqbU

    الان که عکس گرفتم دیدم چقدر ریز و کج و کوله نوشتم، اینکه باید مجبور به زوم بشید!
    نکاتی در مورد عکس:

    *هال درست است نه حال!
    *خونش به این مرتبی که کشیدم نیست و مجبور شدم رنگ عکس رو دستکاری کنم که نشون بدم گردو خاک روی اکثر وسایلشه و سالی 3 بار هم گردگیری نمیکنه!
    شما باید زحمت بکشید و جعبه کتابای خودش و اسباب بازی های پسرش رو به هم ریخته و پخش شده تا وسط اتاق ببینید!
    سینک ظرفشویی هم پر از طرف کثیف!
    هال هم نامرتب!
    *موضوع کتاباش:راههای کسب موفقیت، راه های لاغر شدن، دانستنی هایی در رابطه با جنس مخالف، مجلات مد و ... و جدول و مجله!

    http://bayanbox.ir/id/7549506688794710323?info

    پاسخ:
    سلام
    ماشالله همه یه دفعه عکساشون رو رو کردن، وقت نمی‌شد یه دفعه همه بررسی بشن!
    خب الان نوبت عکس شما شد بالاخره:

    1ـ اینکه رفتید سراغ شخصیت قبلی‌تون خوب بود. یعنی کاش به همه توصیه می‌شد همین کار رو بکنن تا اشکال خانم خیال رنگی هم پیش نیاد. الان به محض اینکه اشاره کردین به اون شخصیت من تونستم به ذهن بیارم جزئیاتش رو و راحت‌تر می‌تونم درباره‌ی ارتباط خونه با اون شخصیت نظر بدم.
    (البته این نقص رو داره که شما رو تنبل می‌کنه و شخصیت جدید خلق نمی‌کنید!)

    2ـ موقعیت‌ و چینش مبل‌ها و سینمای خانگی نشون می‌ده نه خودتون اهل دنبال کردن تلوزیون هستید، نه توی اطرافیانتون کسی این‌طوره و نه تابه‌حال آدم اینجوری از نزدیک دیدین!
    کسی که نصف ساعات مفید عمرشو می‌گذرونه پای برنامه‌های ماهواره و نقش تلوزیون توی زندگیش خیلی مهمه، «عادتاً» چیدمان مبل‌های خونه‌ش جوریه که مستقیم رو به تلوزیون باشه و فاصله‌ی کمتری با تصاویر مورد علاقه‌ش داشته باشه. 
    و اینجاست که تمرینِ ما خاصیت خودش رو نشون می‌ده. اینکه این مساله‌ی جزئی چقدر می‌تونه به کمک شخصیت‌پردازی شما بیاد!

    3ـ هرچی دنبال میز آرایشی چیزی توی اتاقش گشتم نیافتم! این آدم که به ظاهرش اهمیت می‌ده نباید جدای از اون سطل لوازم آرایش توی آشپزخانه، یه بساط مفصلی توی اتاقش داشته باشه؟ وسائل لاغری چطور؟ یه ابزار ورزشی چیزی! مثلا سرباز شهاب یه ترید‌میل و تن‌تاک گذاشت گوشه‌ی خونه‌ش. شخصیت شما نمی‌خواد از این چیزا؟

    4ـ نتونستم با این همه کثیفی و شلختگی فراگیرش ارتباط برقرار کنم. واقعا لازمه؟ (به عنوان سوال) آدمی که می‌خواد تو چشم همه باشه، دست کم چارنفری که میان خونه‌ش رو باید جذب کنه با ظاهرسازی. نباید؟ یا دست کم بهتر نبود فقط اتاقای خودشون شلخته باشه و هال و پذیرایی تمیزتر باشه؟

    5ـ به این هم فکر کنید: اصولا و عادتاً چه تیپ شخصیت‌هایی سطل آشغال و نون خشک رو جدا می‌کنن از هم؟

    خانوم معلم؟؟؟؟! اتاقه پنجره داره دیگه تو پلان! 
    بعد من اصن تو نقشه ی اتاق دختره درو نکشیدم! شما چجوری دیدین اینه روبه روی دره؟! پلان و اتاق دختره مث همه چیدمانش! خب شما به خاطر بی دقتی تون علاوه بر ناهار یه بستنی ای چیزی هم باید مهمونمون کنین! :دی

    حالا من یه انتقاد به این مرحله داشتم:
     این که این شخصیت سازی تصویری خیلی کار بیخودی بود به زعم من! بخاطر اینکه خیلی چیزا هست که با نقاشی ِ یه اتاق دیده نمیشه! مثلا ممکنه یکی تو دکوراسیون اتاقش و خونش نقش خاصی نداشته باشه(مثلا مث شخصیتی که تو خوابگاهه! یا خونه دانشجوییه! یا سنش کمه یا کلا به هر دلیلی نقش خاصی نداره) ولی خب شخصیتش به تصویرش نیاد! بعد ادم نمیشه وقتی داره شخصیتو با پنج تا ویژگی توضیح میده خونوادشم معرفی کنه و توضیح بده چجوریه که! 
    شایدم میشه! ولی خب کلا برداشت من اینه که جای نقاشی اگه شخصیتمونو بیشتر معرفی میکردیم بهتر بود. شاید تصویرسازی هنوز زود بود واسه شخصیتامون! و باید میذاشتیمش واسه بعد از معرفی کامل ِ کامل ِ شخصیت. با احترامات فائقه به نظر همه ی دوستان!

    پاسخ:
    پاسخ حقیر رو به کامنت خانم معلم بخونید. مساله‌ی اصلی تفاوت قائل شدن بین «منطقِ ممکن» و «ظرفیت موجوده»
    حرف شما با منطق واقعی جور در میاد. قبول. اما ما می‌خوایم از ظرفیت‌های ممکن استفاده کنیم. یعنی تمرین کنیم چطور از ظرفیت ممکن استفاده کنیم!
    مثل اینکه: برای آمادگی بیشتر خلبانها در دوره‌ی آموزشی، اون‌ها را می‌ذارن توی اتاق شبیه‌سازی و یه موقعیت هوایی براشون ایجاد می‌کنن. مثلا باید از بین یه صخره باریک در حالیکه یه گله پرنده دارن پرواز می‌کنن رد بشه و ...
    اینجا خلبانه می‌تونه اشکال کنه بگه «عمرا توی واقعیت همچین موقعیتی سر من بیاد! عق! چه آموزش به درد نخوری! با احترام به نظر همه‌ی مربی‌های پرواز»
    ولی در پاسخ باید گفت که این تمرین برای بالا رفتن توانِ ذهنِ ما و توجهش به اینه «می‌تونیم از ساخت خونه‌ی شخصیت هم شخصیتش رو نشون بدیم»
    ما برای شخصیت‌پردازی، تمرین متنی داشتیم توی دو فصل قبل، اینجا هم گفتیم که ترکیب متن و تصویر رو انتخاب کنید و ...
    لذا انتقادتون وارد نیست و باید به خاطر این انتقاد جریمه بدین!!
    سلام بهار جان ...
    دخترم این اتاق که پنجره نداره که پرده داشته باشه ...
    بعد در رو که باز میکنی تو نقشه اصلی روبروش تختخوابه  ... توی نقشه ی اتاق دختره روبروی در آیینه است ...

    روی چیدمان اتاق دقت نکردی موقع کشیدن نقشه ی اصلی


    ضمنا دست معلمای تصویر سازیتونم درد نکنه ... تونستن ازت یه تصویر ساز در بیارن ... البته خیلی خیلی بیشتر ازین توانایی داری که رو نکردی ...معلومه نخواستی تو ذوق ماها بخوره ....

    خیلی قشنگ بود کارت ... ولی انچه من از رنگ امیزی اتاق دیدم به نظر دختریه با روحیه ی شاد با اون همه چیز میزایی که به درو دیوارشه نشون از یه سر زندگی میده که معمولا با دخترایی که نتونن ارتباط برقرار کنن جور در نمی یاد ...


    من اینا به نظرم رسید ...

    بعدشم جناب شریفی جان . درسته که به صنایع دستی علاقه داره ولی از مدرنیته که بدش نمی یاد .صندلی های اپن اشپزخونه هم دلیل این مدعاست ... ضمنا هیچ تضادی نداره که از گلیم استفاده بشه ... خیلی ها زیر همین نوع مبل ها گلیم می اندازن یه کم ژورنال های خارجی را تورق بفرمایید ... (( :
    پاسخ:
    سلام
    اول اینکه چرا به نقاشی‌ِ بچه‌هایِ بیچاره‌ی کارگاه ایرادای بی‌دقتانه می‌گیرین خانم معلم!
    جای پنجره و پیچدمان اتاقش درسته دیگه!
    (شانس آوردیم سر کارِ سرباز شهاب از این ایرادا به ذهنتون نرسید، و الا رسماً پلانشو با خون خودش شستشو می‌داد!!)

    اون ایراد رنگ‌وارنگ بودن هم تا حدودی وارد نیست به نظرم. 17 سالشه و از همه مهم‌تر دختره و از همه مهم‌تره توی این دوره زمونه‌ی (به زعم من به درد نخور) داره زندگی می‌کنه! پس عادیه!

    درباره‌ِ مبل‌ها:
    خب درسته ما ژورنال نمی‌دونیم چیه، و البته که شخصیت ما می‌تونه خیلی رفتارهای متناقض سورپرایز کننده‌ هم از خودش نشون بده، ولی مای داستان‌نویس هدف‌مون اینه (که وقتی نمی‌تونیم مستقیم شخصیت‌پردازی کنیم و صاف صاف بگیم شخصیت ما چه شکلیه) از همین جزئیاتی که می‌‌تونه به درد شخصیت‌پردازی مون بخوره تمام استفاده رو بکنیم. پس هرچند از نظرعقلی و منطقی کاملاً پذیرفته‌ست که شخصیت شما حتی گلیم و حتی ظروف منبت‌کاری و ... هم توی خونه‌ش نداشته باشه، اما داشتن گلیم، داشتن اون ظرف‌ها (و علاوه بر این‌ها) داشتن مبلمان کاملاً سنتی، داشتن آباژورهای ساخته شده با دست و .... می‌تونه یه ظرفیت باشه که بیشتر و بیشتر شخصیت ما رو منتقل کنه! و ما بیشتر توی این تمرین دنبال این هستیم که از همه‌ی ظرفیت‌های ممکن برای شخصیت‌پردازی‌مون استفاده کنیم.

    سلام
    ما نیز هستیم!
    خیلی متاسفم که در موعد مقرر نتونستم بفرستم و افتاد ان شاالله واسه 21 خرداد!
    اما تاخیر مرا پذیرا باشید!
    تمرین رو انجام دادم و مونده عکس و ارسال!
    شرمنده!

    کار بچه ها رو فقط و فقط دیدم و کامنتا رو نخوندم هنوز!
    اما باید بگم که درسته استعداد نقاشی شبیه خیال رنگی نداریم و مانند آقای سرباز شهاب حتی فکر خواندن معماری هم به ذهنمان خطور نکرده اما در حد خودمان(آخرین نقاشیمان متعلق به دوران مدرسه) یه خط خطی ای انجام دادیم!

    پاسخ:
    سلام خیلی هم عالی!
    مشتاقیم به دیدنش
    نچ! این چه ایراداییه میگیرین اخه؟
    خوشش نمیاد پشت میز درس بخونه واسه همین میزشو داده به داداش کوچیکترش! من خودم به شخصه هیچوقت پشت میز درس نمیخونم!!

    من الان منتظر اون دوتا ایراد اقای شریفی ام!
    پاسخ:
    دیگه اینکه یه شخصیت درس‌خون رو با خودتون مقایسه کنید و بدش اومدن از میز رو توجیه کنید، جای خیلی عجب داره!
    من که قانع نشدم.

    بسم الله

    سلام به همگی .

    آیا می دانستید من هنوز سراغ هیچ یک از امتحان های بعدی ام نرفته ام و هی مشغول نقاشی می باشم ؟ دیگه آخراش امر بر من مشتبه شده بود که امتحان نقاشی دوران دبستانمو دارم :)

    خلاصه که مدیونید اگه مسخره کنید ! ایرادات گنده هم نگیرید که کار، امکان پاک کردن و تغییر نداره دیگه . :)


    و اما آنچه باید بدانید :

    بتول خانوم ، حدودا 55 سالشه ، جثه ی ریزه میزه ای داره و نسبت به سنش زرنگ و زحمت کشه. شوهرش 10 سال پیش فوت کرده و 4 تا بچه داشتن . بچه دومشون پسری بود که توی 12 سالگی سر کار بنایی باباش حادثه میبینه و میمیره. بچه ی سوم دختره و با شوهر و بچه هاش شمال زندگی می کنن اما به خاطر اخلاق گند شوهره خیلی کم به اینجا میان . بچه ی چهارم هم یه پسر با معلولیت جسمی ذهنی بالا بود که شوهر خدابیامرز بتول خانوم طاقت نیاورد و همون سالای اول برد گذاشتش بهزیستی. اما بچه ی اول . بچه ی اول از اولش هم پسر سرتق و مغروری بود . توی جوونیاش عاشق یه دختر از محله شون شد و ازدواج کردن . اما هی بدهی بالا آورد و سرمایه گذاری های الکی کرد . آخرش هم خبر آوردن که رفته کویت و همونجا داره کار می کنه اما به خاطر طلبکارا برنمیگرده . زنش هم که از اول با هم نمی ساختن با یه بچه طلاق گرفت و بعد از چندسال دوباره ازدواج کرد . نوه ی بتول خانوم یه پسر 22 ساله س که از 18 سالگیش اومده پیش مادربزرگش زندگی کنه. بتول خانوم اولش فکر می کرد نوه ش قراره جای بچه های از دست داده شو براش پر کنه . اما حامد شده لنگه ی جوونیای باباش و مدام خرج رو دست مادربزرگه میذاره . هرچقدم بزرگ تر میشه بیشتر همو نمی فهمن و از هم فاصله میگیرن. بتول خانوم زن ساده و زجرکشیده و باخداییه . اما حامد یه کارایی می کنه که مادربزرگش مستاصل میمونه .


    حالا آنچه که در عکس می بینید : 

    خونه شون یه ساختمان کلنگی قدیمی توی جنوب شهر تهرانه . متراژش زیاد نیست . ( قیمت خونه هم دستم نیست الان ، خودتون یه جور حساب کنید که خدا هم راضی باشه ) از توی کوچه که درو باز کنیم وارد حیاط کوچیکی میشیم . بتول خانوم بعد از فوت شوهرش سعی کرد رو پای خودش واسته و خرج زندگیو دربیاره . توی حیاط سبزی کاشته و همونا رو خشک می کنه و میفروشه . در عین حالی که زرنگ و کاریه آدم خجالتی و بی سر و صدایی هم هست . واسه همین دست به هرکاری میزنه تا دستش جلوی بقیه دراز نشه . یکم هم کارای عجیب غریب می کنه . مثلا وقتی دید حامد میخواد اتاقش جدا باشه ، برداشت کل دو تا اتاقای خونه رو تبدیل به چیز دیگه کرد و خودش هم چارتا اسباب اثاثیه شو برد زیرزمین که قبلا آشپزخونه بود . توی تصویری که می بینید خونه مثلا از روبرو دیده میشه ، زیر زمین یه جای تاریک و نموره اما واسه اینکه داخلش مشخص باشه من دیوار و درشو نکشیدم . همینطور در اتاق ها که بعد از پله ها و اون قسمت  تراس مانند، دو تا در آهنی شیشه خور دارن . از اون درای قدیمی که اگه باد بیاد بخوره به هم کلی صدای ناجور میدن . ( بعد نگید چرا بی در و پیکره). زیر زمین پله می خوره و میره پایین. یه فرش و یه جاجیم توشه. بتول خانوم زیر گاز و ظرفشویی قابلمه ایناشو میذاره و چون کابینتی در کار نیست جلوشو با پرده پوشونده. سمت راست، پشت ظرفشویی یه یخچال کوچیکه که چیز زیادی هم توش پیدا نمیشه. سمت چپ یه کمد قدیمی که چارتا کاسه بشقاب و کتاب دعا و قاب عکس شوهر خدابیامرزش تو قفسه هاشه. بعد از اون روی فرش گوشه ی دیوار بقچه ی رختخواب ها و بقچه ی لباس ، یه پشتی و پتوی زیرش واسه نشستن ، اون یکی هم که معلومه چادر و جانمازه . ( البته من اعتراف می کنم که بعد از انتقال نقاشی به سیستم یادم اومد میخواستم یه چرخ خیاطی هم بکشم اما خب دیر یادم افتاد )  اگه به پشت بام هم دقت کنید متوجه می شید که چرا بتول خانوم تلویزیون نداره و با رادیوی قدیمیش میسازه . (به خیالش اگه اون هم تلویزیون روشن کنه همون صور قبیحه ی بالا نشون داده میشه .)

    بعد از پله ها توی یه اتاق سبزی ها رو خشک می کنه و اون طرف یه گونی پیاز هست که بتول خانوم هر روز یه عالمه پیاز خرد می کنه و سرخ می کنه و بسته بندی و میفروشه . گاهی هم در و همسایه واسش سبزی میارن تا پاک کنه و خرد کنه . اتاق بعدی هم از اون کارای عجیبشه که مرغ و خروسا رو کرده اون تو . از تخم مرغشون هم به این و اون میفروشه و گاهی که همین در و همسایه مهمون داشته باشن یا هوس مرغ خونگی کنن یا بخوان قربونی کنن میان یکی از مرغاشو میبرن . ( توی عکس تعدادشون جا نمیشد دیگه) . اما بالا پشت بوم همونجاییه که حامد واسه خودش یه اتاق ساخته . وسایلش هم تقریبا مشخصه . حامد یه آدم دمدمی مزاجه که هر دفعه هوس یه چیز می کنه . یه بار سی دی رایت می کنه میده دست بچه های مردم . یه بار میره سراغ موسیقی و گیتار . یه بار هم فکر می کرد میتونه با درس و دانشگاه به جایی برسه و بالاخره دانشگاه علمی کاربردی قبول شد . اما سر همون هم بازی درمیاره و درس نمیخونه . روی میزش هم بغل کامپیوتر تلویزیون و رسیور ماهواره ست . جدیدا هم افتاده تو کار نصابی . (استغفرالله) اما چون میدونه بتول خانوم اگه بفهمه اعصابشو خورد میکنه دم و دستگاهاشو خونه ی همون رفیق نابابش که بهش یاد داده نگه می داره . غذاش هم همون بالا میخوره.


    + یه نکته توی شخصیت پردازی و تصویر سازی من هست که قصدم و تصور ذهنی اولیه م این بود که هر سه شخصیتم به هم ربط داشته باشن . نمی دونم الان حامد و بند و بساطش به عنوان تکلیف ما قبول میشه یا نه ؟ اما شخصیت سوم که اتفاقا اول اتود اونو زده بودم مال خونه ی همسایه بود . پایین توی حیاط یه نردبون هست که بتول خانوم گاهی میره بالای اون و با زن همسایه بغلی (ملیحه خانوم) حرف میزنه . درسته بتول خانوم آدم کم حرف و توداریه اما برعکسش ملیحه خانوم خیلی پرحرف و فضوله. :) 

    واسه همین این بیچاره رو هم به حرف می کشه و بتول خانوم برای اینکه مجبور نشه هر روز از زن همسایه توی خونه ش پذیرایی کنه و به کنجکاویاش جواب بده نردبون گذاشته بیخ دیوار . منتها من دیگه تا آخر امتحانا (پنجم ششم تیر) فرصت ندارم که خونه ی بغلی رو بکشم . فلذا عذرخواهی از استاد.

    پاسخ:
    سلام
    ممنون که بالاخره خودتون رو رسوندین. منتظر بودیم!

    بعد از بررسی جزئیات مفصل تصویر و متن شما:
    1ـ وجه ممیزه‌ی کار شما تا این لحظه اینه که شخصیت‌‌هاتون خیلی خیلی ملموس‌تر از شخصیت دوستان دیگه‌ست چون از زیر بته عمل نیومدن و کاملاً مشخصه به اصل و نسب و این‌ور اون‌ورشون فکر کردین. این وسعت ذهن‌تون نسبت به شخصیت‌ها تحسین‌برانگیزه.

    2ـ پیرزن و نردبون؟ و این همه پله‌‌ برای جابه‌جایی بین طبقه‌ی زیرزمین و طبقه‌ی همکف؟ باور کنید پیرزنه‌ها! منم باشم سر دو ماه از پا درمیام!!

    3ـ کلیت خونه خوبه. ملموسه. به جز اینکه نمی‌تونم بفهمم چرا برای مرغ و خروس‌ها گوشه‌ی حیاط لونه درست نکردن!

    4ـ اون صور قبیحه‌ی روی دیوار اتاق حامد هم نکته‌ای بود که به جا بود!

    5ـ می‌دونید، تا اینجا خیلی خوبه، اما فکر می‌کنم جای یه حرکت ویژه‌ از شخصیت‌ها که توی خونه‌شون دیده بشه خالیه. (حالا یه چیزی که شما توضیح متنی هم بدید کفایت کنه) اون بخشی که باعث بشه ما بگیم، آها این شخصیت با نمونه‌های شناخته‌شده‌ی مشابه یه تفاوتی داره و برای اینه که خونه‌ش فلان و بهمانه!
    (مشابه کاری که برای تلوزیون نداشتن پیرزن کردید)


    انتظار می‌ره دوستان دیگه بیان نظر بدن‌ها!!


    خیال رنگی جان
    ایشون ک درسخونن و اهل مطالعه چرا میز تحریر و مطالعه  ندارند؟؟؟؟؟
    پاسخ:
    ایراد شماره‌ی یک من!
    احسنت به خانم نگار!
    بله من همیشه کارام خوبه!! کلا تو هر زمینه ای وارد میشم استعداد دارم!! شاید بعدا رفتم معماری خوندم!
    (نه خب جدی لطف دارین! شرمنده میفرمایین! نقاشی خودتون که خیلی خوب بود! مخصوصا مگساش! دیگه این خط خطیا چیزی نیس در مقابل کارای شما!"به اندازه ی کل تابستون هندونه گذاشتما!" )
    بابا! کتاباش خوبه دیگه! بیس سی تا کتابه هاااا!! دانش اموزه ها! تازه اینا کتاب غیر درسیه! کتاب درسیاش تو کیفشه! این بچه باید درساشم بخونه کنکور داره سال دیگه!
    بعد علاقه مند بودن به یه کاری حتما به معنی انجام دادنش نیس!! مثلا من علاقه دارم به پرواز! آیا رفتم مهماندار هواپیما شدم؟! که همش تو هوا باشم؟!(خیلی توجیه خوبی بود. ناراحت میشم اگه قانع نشین) دو تا ایراد دیگه رو هم بگین رفعش کنم حل شه دیگه!
    آقای سرباز شهاب!! به کلید اسرار اعتقاد داشته باشین!

    پاسخ:
    یکم دیگه صبر کنیم ببینیم بقیه چی می‌گن! 
    اینجوری بیشتر خوش می‌گذره
  • سرباز شهاب
  • الآن که دوباره فکر می کنم میبینم عیبی نداره اگه خانم معلم جایزه نفر اول رو از تو گوگل بدن!
    پاسخ:
    مثلا یه موشِ چاق آدم‌خواری چیزی هم باشه که خیلی بهتر!
  • خانومـِ میمـ
  • سلامـ به همگی!

    واااای خانومـِ خیال رنگی! من دستامـ بالاست در مقابل کار شما ، خیلی خوب بود به خصوص به قول دبیر کارگاه اتاق دختره ! :)

    من ی ایراد بگمـ ؟! خوب اگر علاقمند به مطالعه ست پس چرا انقد کتاباش کمه ؟!!

    پاسخ:
    سلام
    خب اینم ایراد سوم!
    خانم خیال رنگی باید پاسخگو باشند
    خواهش میکنم!
    (دوستان هرکی نقاشی میخواد من هستم!! بعدا جایزشم نصف نصف! پولم میگیرم قبلش)
    جدی دوتا ایراد؟ چطور ممکنه؟ من معمولا کارام بدون ایراد و عیب و نقصه!!!
    پاسخ:
    به نظر من که فعلا دو تا ایراد هست! ببینیم بقیه نظرشون چیه!
    همین که من بخاطر این دوتا عکس، هشت گیگ عکس و فیلم مهم خانوادگی رو به فنا دادم، دلیل نمیشه که جایزه بدین بهم؟! قشنگ نتیجه ی خندیدنم به نقاشی ِ بقیه رو رو دیدم:| کلید اسرار!

    خب مشق:

    سپیده.هفده ساله. دانش آموز رشته ی تجربی. علاقه مند به مطالعه و البته درسخون. کم حرف. منظم!(من زیاد با این بعد شخصیتش نمیتونم کنار بیام). بدون داشتن ِ هیچ دوست صمیمی و از دید بقیه کمی منزوی و گوشه گیر. احساساتی!

    خب عکسا:(دیگه از کمبود امکانات در همین حد بگم که کاغذ آچار نداشتم تو دفتر خط دار کشیدم، نه خط کشی، نه پاک کنی نه ...! چراغارو نمیخواد خاموش کنین، همینجوری گریه کنین راحت باشین)
    پلان کل ِ خونه: 

    http://rang29.persiangig.com/image/11111111.jpg

    اتاق ِ دختره:

    http://rang29.persiangig.com/image/22222222.jpg
    پاسخ:
    مخصوص با اتاقِ دختره فکر کنم همه حساب کار دست‌شون اومد که مساله‌ی رقابت چقد جدیه و اگه شل بگیرن کار رو ممکنه جایزه رو از دست بدن! 
    (احسنت. قشنگ و شیک بود)

    رفتن سراغِ شخصیت‌های متضادِ با خودتون خوبه. به شرطی که حسابی باهاشون ارتباطِ لازم رو برقرار کرده باشید. شاید محض همینه که من الان یه ایرادی توی شخصیت‌‌پردازی تصویریِ دخترِ شما دیدم. 
    این ایرادو نمی‌گم ببینم بقیه هم متوجهش می‌شن یا نه. 
    ..
    دوباره نگا کردم شد «دو تا» ایراد
    سلام

    شهاب جان در نا امیدی بسی امید است ... البته اینترنت ما انقدر داغونه که دیشب هر کاری کردم عکسا باز نشد کل صفحه رو فرستادم هر کسی هر چی خواست برای ویترین انتخاب کنه !!! (((:

    آقا مهدی عکس مبلمان رو هم میفرستم براتون که خیلی زحمت تصویر سازی به خودتون ندین آباژور هم پشت مبل وجود داره ... تک نفره و دو نفره البته یه مدل نیستن ولی هر کی دوس داشت هر جوری تصور کنه از نظر من مانع نداره ، یعنی یه همچی داستان نویس راحتی هستما !! ((:

    دو نفره

    یک نفره همراه با آباژور



    دیگه کسی از خونه ی ما سوالی ، شبه ای نداشت ؟!!!
    پاسخ:
    کار شما چون بی‌نقصه، کسی نمی‌تونه ایراد بگیره. 
    البته بعید هم نیست چون شما قراره جایزه‌ِ نفر اول رو اعطا بفرمایید، دوستان احساس خطر کرده باشن و ...


    نظر من درباره‌ی مبل: ایراد داره. با گلیم‌ها و صنایع دستی مورد اشاره‌ی شما جور در نمیاد. بیشتر برای خونه‌ی خانم خیال رنگی مناسب هستند.
    نه خیال رنگی جان ببند به پای کبوتر

    استاد یعنی از فردا قراره اون حالت فشرده شروع بشه بدون معطلی؟
    پاسخ:
    طبق برنامه از امروز باید شروع کنیم. من حرفی ندارم و کاملاً آماده هستم به امید خدا. 
    ولی بعضی از بچه‌ها گفتن هنوز امتحاناشون تموم نشده و ....
    محض همین، یه پنج شش روزی (نهایت تا آخر هفته آینده) صبر کنیم که اونا هم برسن. نظرتون چیه؟
    اره باباااا. آره! ما تکنولوژی نداریم اصن
    ادرس بدین، عکسارو بدم چاپار بیاره واستون!
  • سرباز شهاب
  • درسته. اون صندلی ربطی به گل و گیاه نداشت . مربوط به همون رازی بود که گفتید هرشخصیت باید داشته باشه.
    فقط امیدواریم جایزه خانم معلم از گوگل نباشه. 
    پاسخ:
    خوبه اینجوری.
    از خانم معلم بعید نیست که وعده‌ی ناهار رستوران گردون برج میلاد بهت بده بعد با کمال خونسردی یه عکس از برج توی «شب» برات اینجا آپلود کنه! 
    من خواستم اطلاع بدم که نقاشیمو کشیدم! فقط چون خونه خودمون نیستم ابزار انتقال تصویرو ندارم!
    پاسخ:
    ما الان زمان ناصرالدین شاه قاجاریم؟ 
    موبایل/ وایرلس / واتس‌آپ / send to خانم معلم

    نکنه برای رفتن به منزلتون هم منتظر درشکه‌اید؟



    سلام و علیکم...
    بازگشت غیر قهرمانانه ی خودم و به خودم تسلیت میگم... وبه شما تبریک..
    به چه دلیلی نمیدونم..

    کلا خواستم اظهار وجود کرده باشم..
    دوباره میام از اوضاع اینجا سر دربیارم..

    راسی اقا مهدی خدا قوت..
    پاسخ:
    علیکم‌السلام
    چه عجب! مگه توی نت هم می‌شه راه گم کرد و اشتباهی کامنت گذاشت؟


    ممنون! خوش‌اومدین به عرصه‌ی نظارت

    طرحی از کاشی سقاخانه

    نمونه ظروف درون ویترین 1 و 2 و 3 و 4و 5 

    6 7 8

    بقیه شونم رفتین خونه شون میبینین ...


    پاسخ:
    بالاخره اینم یه نوع خلاقیته!!
    وقتی گوگل هست ما چرا به خودمون زحمت بدیم کلا؟

    مثل این که «وقتی ساندویچی سر کوچه هست، چرا خانم معلم باید ما رو دعوت کنه ناهار خونه‌شون؟»


    الان عکسمو دیدم ... هههه کتابخونه رو جا انداختم مدادی شو پاک کردم دیگه خودکاریشو نکشیدم و وارد اتاق خواب که میشیم دست راست کتابخونه قرار داره ... ضمنا روشویی و w.c نیز  توسط یک در جدا می شوند .
    پاسخ:
    من درباره‌ی آباژورها فقط یه ابهامی دارم. این‌که طرح و مدلش دقیقا چی و چه شکلیه؟ توی ظاهر خونه خیلی تاثیر داره دیگه. همچنین راحتی‌ها
    هوراااااا ....بالاخره مجبورش کردیم بره دنبال مداد رنگی هاش بگرده و مشغول بشه ...


    اینم عکس از خونه ی شخصیت من

    منم ضمنا هیچ مشکلی با نقد کارم ندارم ... دور همی کمی از این کارهامون لذت میبریم ... طرح خوبی بود باید از مهدی تشکر کنیم ...
    پاسخ:
    حیف که اون توضیحات متنیِ مفصل کامنت قبل‌تون رو توی تصویر نیاوردین. (ممکنه بعضی‌ها عکس رو ببینن و اون توضیحات رو نخونن و کلی نقد وارد کنن که این خونه به شخصیتِ زنی که انتخاب کردین نخوره)
    ولی وقتی من اون جزئیات رو با تصویر تطبیق دادم و تکمیل کردم حقیقتاً ایراد مهم و چالش‌برانگیزی به ذهنم خطور نکرد. زحمت زیادی کشیدین و مشخصه حسابی دست پر اومدین سراغ این تمرین تا ما نتونیم بهونه بیاریم. (تشکر)
    اما من یه نفر و یه مخاطبم. قطعا باید بچه‌ها نظرشون رو بگن. شاید نواقصی به چشم‌شون بیاد.
  • سرباز شهاب
  • این هم ادیت

    پاسخ:
    1ـ توضیحاتت خیلی شخصیت رو ملموس‌تر کرد و این نشون میده کارکرد درستی داشتن.
    2ـ وسائل ورزشی و قضیه گاز و توجیهی که برای گل‌دون‌ها آوردی رو من به عنوان مخاطب با تسامح قبول می‌کنم. 
    3ـ صندلی تک و تنهای تراس، با اون توضیحی که براش نوشتی داره شخصیت‌پردازی می‌کنه. مازاد بر ویژگی‌هایی که درباره‌ی مهشید خانم به ما گفتی. یه بُعدِ دیگه از شخصیت رو می‌تونه به ما بفهمونه (مثل داشتن یه رنج توی زندگی، یا یه حس شاعرانگی، یا ویار دید زدن همسایه‌ها و مشکلاتشون یا ...) که اگه عامدانه‌ست و بهش توجه داشتی، به جاست و الا (مثلا اگه خواستی با این تمهید عشقش رو به گل و گیاه نشون بدی) اصلا به جا نیست.
    4ـ اون توضیح درباره‌ی جزیره و ... از همه‌ی بخش‌های تصویرسازیت بیشتر و بهتر و ظریف‌تر داره کار می‌کنه. تمهید داستانی و هنرمندانه‌ایه برای شخصیت‌پردازی. (مصداق همون جزئیاتِ نسبتاً منحصر به فرد شخصیت که خواننده اگه توی داستان باهاش مواجه بشه، احساس می‌کنه شخصیتت زنده‌ست و واقعیه و بهش نزدیک‌تر می‌شه)
    البته خودت هم توجه داری حتما به این که پیرامون این بُعد از شخصیتت توضیحی از قبل به ما ندادی و الان اضافه‌ش کردی. (قبلا فقط از گل و لاغری و آشپزی گفته بودی) 
    ولی بابتش باید حتما مورد تقدیر خانم معلم قرار بگیری به نظر من
    سلام!
    اول من یه چیزی رو بگم! اگه قرار به خندیدن به نقاشیا باشه کار ِ اقای حسینی مقام اولو کسب کرده تا اینجا! :دی (حالا کار خانوم معلمو ندیدیم هنوز!!) ولی ما اهل ِ مسخره کردن نیستیم به هیچ وجه.
    باشه بابا! باشه! میذارم بعد شما هم بخندین بهم! من اصلا خوشحالم میشم با یه نقاشی بتونم مردمو شاد کنم. یه توفیقیه خودش! اصن شعار ِ من اینه:
    باهم نخندین! به هم بخندین!
    من اصن همین الان میرم شخصیتمو بسازم و نقاشی بکشم!
    پاسخ:
    خدمت به خلق راه‌هایی داره! این (شاد کردن مردم) قطعا یکی از بهترین‌هاشه!
  • سرباز شهاب
  • سلام علیکم جمیعا!
    واقعا از این همه صراحت و صداقت خانم خیال رنگی ممنونم!
    حرف خانم معلم هم حقه ها. خوبه شما هم کارتون رو بذارید شاید ما هم به افسردگی شما کمک کردیم!
    راستی استاد جان کیف کردی روضه رو؟!

    پاسخ:
    علیک سلام
    ما تا اومدیم اشک بریزیم از منبر اومدی پایین! نذاشتی کیفور بشیم 
    خانوم معلم بدین من خودم واستون اپلودش میکنم!
    اصن خانوم معلم شما بگید من خودم واستون میکشم طرحتونو!
  • بانوی نقره ای
  • سلام ببخشید دبیر محترم میدونم نباید اینجا نظر بذارم ولی مثل اینکه شما منو که تو فصل چهارم گیر کردم رو فراموش کردید اینطوری تا بیستم من به بقیه اعضا نمیرسم.

    البته شرمنده ببخشید که اسباب زحمت شدم.

    پاسخ:
    سلام
    حل شد. برید فصل 5 به امید خدا
    آقاااااا!!! من گفتم مستعد ِ افسردگیه خواستم بهش کمک کنم زودتر افسرده شه! عجبا! اذیت چیه؟ بقرعان اصن کار خیرم نمیشه کرد تو این دوره زمونه!
    دیگه به هرصورت! نقاشیتون ایراد داشته باشه من باس بگم! نمیشه که فقط سرباز شهاب فقط بخاطر نقاشیش دپرس شه که.
    (آقای سرباز شهاب اگه معلوم نیس شوخی میکنم و ناراحت میشید بگیداااا)


    پاسخ:
    اتفاقا سرباز شهاب خیلی باجنبه‌ست. الان داره کارش رو ادیت می‌کنه تا بذاره اینجا و دوباره شما مسخره‌ش کنید که یه بار دیگه ادیت کنه!!
    بعدشم بهار خانوم چرا بچه ی مردمو اذیت می کنی ؟!! اول نقاشی خودت رو بفرست بعد از نقاشی شهاب ایراد بگیر ... تازشم اگه یکی به نقاشی من ایراد بگیره وبخنده من میدونم و اون ها ! گفته باشم !!! ((((:

    به جناب استاد عرض نمودم که بنده ریز به ریز توصیف کردم گفتند اکشال نداره ...
    حالا شاه می بخشه و ... نمی بخشه .. ..
    ( اخم )بخونش دیگه ! ... این یه دستوره ، فرستاده ی حاکم بزرگ ، میتی کومون
    بهار جان نقاشیشو کشیدم منتها فرستادم خدمت جناب استاد که ایشون برام اپلود کنن بفرستن اینجا کامپیوترم گوشی ام رو نمی شناسه دوربینم دست دشمنه ، نیست . دیگه تحمل بفرمایین رفته دست جناب استاد و صبر باید کرد .....
    پاسخ:
    خانم معلم، تکنولوژی من داغون‌تر از مال شماست. یه فکری بکنید. همه مشتاقن زودتر شاهکار شما رو رویت کنن
    خانوم معلم خانوم! من که نخوندمش! باباجان! این مرحله تصویریه ها! دیگه از سرباز شهاب که بهتر نقاشی میکشین!! :دی (ستاد تضعیف روحیه ی سربازان ِ مملکت! و بالابردن انگیزه های خودکشی در جوانان)
    پاسخ:
    به سرباز شهاب:
    من جای خانم معلم باشم جایزه‌ی نفر اول رو می‌دم به خودت! خیلی کارِت خوب بود!

  • خانومـِ میمـ
  • خدا قوت خانمـ معلمـ .. خیلی جزئی و ریز پرداخت بود :)
    جایزه نفر اول : .... اممممممم اگه بگم همه پس می کشن ها ، بگم ؟!!! ((((:
    پاسخ:
    پس مقصر پا پس کشیدن بقیه معلوم شد از الان کیه!

    شخصیت : خانم 32 ساله ، منشی شرکت ، غیر مذهبی ، کنجکاو ، دوست دارد هر چیزی را تجربه کند . علاقمند به صنایع دستی و ایرانگردی و گشت و گذار در طبیعت و بسیار تمیز و منظم .

    در طبقه دوم  یک خانه  قدیمی با همسرش که تک فرزند است ، زندگی میکند . در طبقه پایین هم مادر شوهر و پدر شوهرش زندگی میکنند . ده سال ازدواج کرده و فرزندی ندارد .

     

    مشخصات خانه : جنوبی ، سه نبش داخل کوچه ای 9 متری ، با رو نمایی آجری رنگ . پنجره ها ی طبقه ی اول آهنی . پنجره های طبقه دوم الومینیومی کشویی . سر در خانه لامپی است که از غروب تا صبح فردا باید روشن باشد .و این وظیفه تک تک اعضا خانواده است که یادشان باشد وقت غروب چراغ را روشن کنند . کوچه خودش فرعی از کوچه ی اصلی است مانند یک L  . یک سر خانه رو به کوچه و سر دیگر به کوچه ی پشتی است که بن بست می باشد .

    مساحت زیر بنا حدود 68 مترو تقریبا مربع . یکخوابه . در ورودی خانه ،کوچک و قهوه ای رنگ است که پس از ورود به آن ، راهرویی در روبروست سمت چپ  آشپزخانه و جلوتر اتاق خواب و پذیرایی تو در تو که پدر ومادر شوهرش در انجا زندگی میکنند . در همان سمت چپ از طبقه اول تا دوم 10 پله می خورد . پله ها با کناره قرمز رنگی فرش شده وبا میله ای طلایی کناره ها را به زمین پرچ کرده اند . رنگ دیوارها کرم نخودی رنگ که جابجای آن بر اثر دستمال کشیدن دو رنگ شده . از پله ها که بالا میروی بعد از پاگرد و سه پله ی دیگر ،در چوبی گردویی  با شیشه های مشبک رنگی روبرویت خواهد بود  از انها که اگر شکسته شد دیگه نمی شود نمونه اش را پیدا کرد.از در که وارد می شوی راهروی خانه تو را به هال و پذیرایی می رساند .نقشه طبقه دوم کاملا با پایین متفاوت است . روبروی راهرو آشپزخانه ی open قرار گرفته . طول راهرو حدود دو و نیم متر با عرض یک و نیم متراست .سمت راست راهرو  جا کفشی ولباسی قهوه ای رنگی درهمان ابتدا وجود دارد که کاملا  مناسب فضا تهیه شده که ممکن است سفارش داده باشند . درهای کشویی جای لباسی نشان از جدید بودنش دارد ولی رنگش ،مانند رنگ ِدرهای قدیمی  ، تقریبا قهوه ای سوخته است . سمت چپ ، در کوچکی وجود دارد که از علامت روی آن معلوم می شود دستشویی و حمام است . کف زمین با پارکتی خوش رنگ پوشیده شده است . از راهرو وارد هال می شویم . مبلمان راحتی چهار نفره ی زیبای با پارچه ی ساده ی نخودی رنگی درهال گذاشته شده  و روی آن شکلات خوری فیروزه کوب کار اصفهان با یک قندان از همان نوع و جای کارد و چنگال چوبی کنده کاری شده با یک سبد میوه ی چوبی قرار دارد . چند گلیم در اندازه ، نقش ها و رنگهایی متفاوت در جای جای خانه روی زمین قرار دارد . دو آباژور چوبی بلند یکی در پشت مبل ها کنار دیوار و دیگری در کنج دیوار هال ، نور ملایمی به درون هال پخش می کند . دور کانتر آشپزخانه  که روبروی  راهرو است  را  چهار صندلی پایه بلند آجری رنگ گذاشته اند که با رنگ دیوار ها و کف پوش هماهنگی دارد .روی کانتر دو گلدان شیشه ای نارنجی و قرمز ،  کار دست قرار دارد .وسط آشپزخانه یک نمد انداخته اند . در بخش جنوبی آشپزخانه پنجره ای  رو به تراس است . زیر پنجره گاز 5 شعله رو میزی و کنار آن در سمت چپ سینک دو قلویی قرار دارد که برق میزند . روی طاقچه ی پنجره دو گلدان سفالی رنگی با بر گهای سبز قرار دارد . توری سفید ساده ای به یک میله فلزی که به قاب پنجره وصل شده پرده ی آشپزخانه می باشد . در سمت راست یخچال ساید و یک لباسشویی 5 کیلویی قرار دارد در سمت چپ کابینت زیر کانتر و بالای لباسشویی تا دم در کنار تراس کابینت چوبی ام دی اف قرار دارد .کف اشپزخانه سنگ است .

    اطراف پذیرایی را سکو گذاشته و روی سکو ها را با پشتی هایی مربع  که رویه ی انها را جاجیم گرفته اند پوشانده اند ... هر دو پشتی یک قسمت خالی دارد که می شود به عنوان میز از ان استفاده کرد . روی آنها جا شمعی های سفالی که درون ان شمع های وارمری قرار دارد گذاشته شده است . پشتی های متحرکند و قابلیت جابجایی دارند . بعضی قسمتهای سکو را به عنوان انباری استفاده می کنند .مابین سکو، جای خالی برای گذاشتن تلویزیون وجود دارد میز زیر تلویزیون ، معرقی خود رنگ است . روی دیوار کنار تلویزیون تابلوی بزرگ  سیاه مشقی دیده می شود . سمت حیاط پنجره ی بزرگی قرار دارد که تقریبا نزدیک به کل دیوار را گرفته است. جنس پرده  مخمل طرح داری با زمینه ی آجری و طرح هایی به رنگ قرمز عنابیِ است که بسیار ساده و بدون مدل خاصی دوخته شده ودو طرف ان را با گل میخی به کنار کشانده اند و زیر آن توری سفید ساده ای قرار دارد .

    کنج پذیرایی بوفه ی شیشه ای بزرگ و مدل قدیمی قرار دارد که درون آن پر از صنایع دستی ایرانی است . گلدان قلمزنی و مینا کاری ، ظرف پاپیه ماشه ، جعبه ی معرق ، قفل سنتی به شکل کاروانی از سه شتر ، حیوانات سفالی کار گیلان و ظرف مسی کار اصفهان ، قلیان نقره ای دزفولی ، جا شمعی های شیشه ای  و ...

     

    در کنج دیگر اتاق ، سقاخانه ای است که پشتش را با کاشی های رنگی و طرح دار مانند سقاخانه های واقعی شکل داده اند . جلوی ان یک ضریح و در پشت ضریح محلی برای قرار دادن شمع  قرار داده اند و درون یک سینی مسی  چندین شمع نیمه سوخته از همان شمع های کوچک کرم رنگ قرار دارد . به ضریح چند پارچه ی سبز گره زده شده و تسبیح سبز سنگی زیبایی از یکی از قسمت های ضریح گره خورده آویزان است . یک کاسه ی سقا که دستی دروسط دارد را هم گوشه ی سمت راست گذاشته اند  .کاشی های لاجوردی و فیروزه ای یکی در میان با کاشی سفید چیده شده اند . یک کاشی در بالای همه ی آنهاست که روی آن نوشته شده "والله خیر حافظا " .

    روی دیوارنبش سقاخانه اسفند های نخ شده به کامواهای رنگی کار عشایر ایران دیده می شود . روی میز زیر آن روی سکو ، گلدان سفالی ساده ای است پر از خوشه های گندم . از سقف پذیرایی لوسترچوبی 4 شاخه زیبایی آویزان است .

    اتاق خواب حدودا 12 متری است . یک تخت دو نفره چوبی ساده در منتهای الیه سمت چپ قرار دارد . در کنارش یک میز آرایش قدیمی گذاشته اند. از انهاییکه شکل قلب است و و دو  لنگه اش از هم باز می شود  و هر لنگه آیینه دارد . در پایین هم دو کشوی کوچک و در طرفین کشوها یک کمد قرار دارد . یک جا کلیدی که انار کوچکی به هر کدامشان آویزان است نیز دیده می شود .

    کنار میز آرایش کمد دیواری بزرگی است . چهار لنگه در دارد . در سمت راست اتاق کتابخانه ی بزرگی وجود دارد . کتابها طبقه بندی شده اند . کتاب های رمان ، شعر ، ادبیات ، تاریخ ، زبان و کتاب های دانشگاهی خودش و همسرش .

    روی  کف پوش یک  گبه ی شش متری با زمینه ای سبز قرار دارد . روبروی در پنجره  است . پرده ی زیری ان توری سفید ساده و روی ان پرده ی ضخیم سبز کاهویی رنگ کتانی که به شکل لیفه دوخته شده است . جلوی پنجره ، میز تحریر چوبی خودرنگی قرار دارد . روی میز سه گلدان کوچک کاکتوس  با یک لپتاپ و یک چراغ مطالعه ی قهوه ای رنگ دیده می شود . یک  گلدان سفالی کوچک به عنوان جای مدادی و یک پایه چسب  بزرگ قهوه ای روی میز است. کنج اتاق یک گلدان بامبو با 5 شاخه که دور هم تنیده اند خودنمایی میکند .در کنار آن میز کوچک چوبی قرار دارد که روی ان چند برگه ی آ 4 نیمه براق مخصوص خوشنویسی و یک قلمدان و دو قوطی مرکب و کیف مخصوص خوشنویسی که روی آن با خط نستعلیق نوشته شده قرار دارد. روی دیوار اتاق خواب تابلویی با خط شکسته نستعلیق زیبایی است با شعری از حافظ .

     

     



    پاسخ:
    منتظر تصویرش می‌مونیم و بعد می‌نظریم!
    (ضمن اینکه واتس‌آپ من گیجه! فکر کنم تا الان آقای فرهاد برگشته باشن از خونه)
    سلام

    ازین بچه زرنگا که کار همه رو خراب میکنن آی لجم می گیره ( خانم میم با شما نیستما (((:   )

    حالا کی میتونه بشینه دو بعدی نقاشی رنگی کنه ؟!!!!
    پاسخ:
    سلام
    به فکر جایزه نفر برتر هم باشید خانم معلم ها!!
  • خانومـِ میمـ
  • خیال رنگی جان عزیزمـ اونا مگس هستن درست حدس زدی :دی

    شلختگی یعنی همین دیگه نگا ، پتو و تختش ُ ک مرتب نکرده ، کتاباش

    وسط اتاف پهنه ، شیشه آزمایش (اسمشو یادمـ رفته ) شکسته ،

    کتابخونه ش نامرتبه ، جوراباشمـ یکی شرق ُ یکی غربه :)))

    توجیه شدی یا نه ؟!

    اگر توجیه نشدی من حاضرمـ کارت ُ برات رنگ کنمـ تا توجیه بشی :دی

  • خانومـِ میمـ
  • سلامـ ..

    چشمـ پلان همـ میاریمـ خدمتتون ..

    پاسخ:
    سلام
    بزرگوارید
  • سرباز شهاب
  • آهان  یعنی ما زحمت رو کم کنیم دیگه
    پاسخ:
    داشتی روضه می‌خوندی بغض گلوم رو گرفت گفتم برقا خاموش بشه گریه کنیم حقش ادا بشه!

    چش چش
    حله!
    پاسخ:
    بی‌بلا
    خانوم میم! حالا اونقدی هم که گفتین شلختگی خاصصی مشهود نبود تو تصویر! یعنی من همین الان از اتاقم عکس بگیرم شاید شما با مفهوم شلختگی و بی نظمی بیشتر اشنا شین! البته اگه اون نقطه های سیاهی که اطراف تخت دیده میشه مگس باشه من دیگه حرفی ندارم:| (ولی بازم معتقدم شلختگی یه چیز دیگس!) 
    اقای سرباز!! شما در درجه ی اول روحیه ی خودتو از دست نده! مهم این بود تمرینتو حل کنی استاد دست از سرت برداره دیگه! :-"
    اقای شریفی من هنوز شخصیتمو نساختم :|  من اصن کلا شگردم تو همه ی مراحل تحصیلی همین بوده! اخرین لحظه کارمو ارائه میدادم که استاد تو رودرواسی طرحامو قبول کنه و زیاد گیر نده و بگه بابا این دیگه در همین حده دیگه! نمیشه ازش توقع داشت!!!
    بعد الان کار خانوم میمو که دیدم یادم اومد باید کلللی بگردم مداد رنگی هامو پیدا کنم :| حالا دیگه نهایتش اینه که اسم رنگارو مینویسم خودتون تصور کنین دیگه.

    پاسخ:
    شما مثل وجنات اسم‌تون اگه خیال‌ و ذهنتون برای این تمرین رنگی بشه و شخصیت رو ترسیم کنید، ما حاضریم «دست از سرتون برداریم» و ازتون کار با مداد رنگی نخوایم! قول می‌دیم همه با هم!
    وای چه باسلیقه و زیبا کشیدیدن خانوم میم...
    آقای سرباز شهاب شما جزئ اولین ها بودین و عیبی بر کارتون نیس....
    باتوجه به  زیبایی و سلیقه ی خانوم میم..فک کنم کار منم خیلی سخت شه
    پاسخ:
    خیلی سخت نگیرید!
    خانم میم قطعا، دستی توی هنر دارن و از سبک کارشون معلومه یه پا نقاشن!
    من جای شما بودم در چنین موقعیتی، (که اطرافم رو نقاشای حرفه‌ای گرفتن) طاهر خان حسینی رو اسوه قرار می‌دادم و بدون دردسر منظورمو منتقل کنم.
  • سرباز شهاب
  • سلام
    چشم حتما ویرایش میشه.
    شرمنده خانم خیال رنگی. اینا ظرافت های زنانه س .
    به نظرم با عکسای دوستان کار من کم خلاقیت ترین کاره
    پاسخ:
    یکی برقا رو خاموش کنه!
  • خانومـِ میمـ
  • خیال رنگی جان !

    مسئولین رسیدگی کردن فک کنمـ :)

  • خانومـِ میمـ
  • ئه! ببخشید الان درست شد فک کنمـ ..

    عکس

    پاسخ:
    سلام
    بله. الان درست شد و دیده شد و کار شیک و تمیز و خوش‌رنگ‌ولعابی بود.
    اما هنوز یه بخشی از کار مونده. پلان خونه‌ی شخصیت‌تون که به ما بفهمونه این اتاقا و این نماها کجای خونه قرار داره!
    این رو هم نشون بدید می‌شه تاحدودی به شخصیت‌تون نزدیک بشیم.
    انتقاد خانم خیال‌رنگی هم به جاست. بالاخره چیزی که باید منتقل می‌شد بهشون منتقل نشده! جواب‌گو باشید!
    ایا مشکل از مرورگر ِ منه که این عکسه باز نمیشه؟! یا لینک شما؟
    مسئولین رسیدگی کنن لطفا
    پاسخ:
    رسیدگی می‌کنند حتما خدا بخواد!
    فقط یه سوالی! شما چرا هنوز دست‌تون از اثر هنری خودتون خالیه؟!
  • خانومـِ میمـ
  • سلامـ به همگی ..

    ببخشید انقدر دیر شد ، باور کنین تا دیشب مسافرت بودمـ امروز گفتمـ اول از همه تکلیف اینجا رو انجامـ بدمـ بعد برمـ سراغ درس و امتحان ..

     

    سعید 22 ساله ، شلخته ، درس خون ، پشت کنکوری ، اهل آزمایش و انجامـ عملیات های شیمیایی در منزل !

     

    شما به دید ی دانشجوی معماری نگاه نکنید به نقاشی بیشتر شبیه ِ ..

     

    عکس

    پاسخ:
    فکر کنم سعید شما علاقه‌ای نداره خونه‌ی احتمالاً شلخته‌ش رو کسی ببینه!
    لینک خرابه!
  • طاهر حسینی
  • سلام
    واقعا خوشحالم که روز عیدی باعث ادخالل سرور فی قلوب المومنین شدم!

    به بانوی نقره ای اینکه خیلی ممنون واقعا نقدهای به جا و توصیه های خوبی بود.و من هم امیدوارم این امر صورت بگیره.فقط بهتره که من دیگه این کار رو نکنم.

    به دبیر محترم کارگاه:الان که اصرار رو برداشتین یعنی من بشینم همون قبلی رو تصحیح کنم یا یک شخصیت جدید بسازم؟با توجه به اینکه خودم مورد دوم رو بیشتر دوست دارم.(البته دوست داشتن به معنا توانستن نیست).

    یک سوال هم از همه:بقیه کجان؟!
    پاسخ:
    سلام
    این سوال از طاهر حسینی خیلی بعیده!!
    اینکه عرصه برای هر دو کار («ویرایش» و «شخصیت جدید») فراهم باشه اما بخواد یکی رو انتخاب کنه!!

    فکر می کنم بقیه دارن از فرصت باقی مانده تا 20 خرداد حسن استفاده رو به صورت کامل ادا می کنن!

    ممنون که جواب دادید 

    حالا سوالی که مطرحه برام اینه که آیا برای ساختن یک شخصیت مواردی از ویژگی وجود دارند که ضروری باشند و بدون وجود اونها شخصیت الکن باشه یا این که بدون اونها اصلا شخصیت نتونه بروز کنه و خاص باشه؟؟(نمی دونم منظورمو می رسونم یا نه)

     

    بیشتر می خوام بدونم که از ویژگی های یه شخصیت کدوما فرعند و کدوما اصل هستند؟؟(شاید مثلا نکته ای در مورد شخصیتی باشه که ابدا در داستان یا حتی در ذهن نویسنده (به صورت پیش فرض در ذهن)استفاده نشه ، ولی در عین حال مانع جذابیت و منحصر بودن شخصیت بشه و اصلا خودشو و تاثیرشو نشون نده (تاثیر ممانعت از پیشرفت و جذابیت داستان) یعنی قاعده ای نیست که بشه با کمک اون تشخیص داد که چه ویژگی هایی وجهه ی عام به شخصیت میدن و کدوم ها نه؟ یا این که کدوم ویژگی ها جذابیت آفرین هستند؟ 

     


     

    پاسخ:
    دو تا مطلب:
    1ـ همون طور که بنای ما در این کارگاه بوده و هست، لازمه بین دو مرحله «شخصیت سازی» و «شخصیت پردازی» تفکیک قائل بشیم. ابعاد مختلفی که ما از شخصیت می سازیم، لزوماً توی مرحله پردازش و نگارش داستان به اطلاع مخاطب نمی رسه. هدف اصلی از شخصیت سازی اینه که منِ نویسنده بدونم با کی طرف هستم. تا بهتر و بی ایرادتر بتونم واکنش ها، برخوردها، حرف ها و حتی فکر کردن های شخصیتم رو توی فرایند ساخته شدن داستان منعکس کنم. 

    2ـ اما این بخش از سوالتون که در مرحله شخصیت سازی چه میزان از ابعاد شخصیت رو لازمه بسازیم: باید بگم که اینجا بین «رمان» و «داستان کوتاه» و باز بین انواع داستان کوتاه (داستانِ کوتاه کوتاه و داستان کوتاه ساده) تفاوت وجود داره. 
    وقتی قراره از شخصیت توی رمان حرف بزنید، باید ابعاد خیلی خیلی زیاد و جزئیات خیلی دقیقی از شخصیت رو بسازید. (و بعد به فراخور موقعیت های مختلف شخصیت ساخته شده رو پردازش کنید) اما وقتی سراغ داستان کوتاه می ریم، باید دست کم کلیاتی از ظاهر و فیزیک، کلیاتی از اخلاق، باورها، حالات روانی و روحی و کلیاتی از عادت ها و سبک زندگی شخصیت مون رو بسازیم. (هرچند اگه همه این ابعاد توی داستان مورد نیاز ما نباشند که توی نکته 1 صحبتش گذشت)
    اگه بخوام همین حرفها رو با معیاری کمی عملی تر بگم: ما باید قیافه شخصیتمون رو بدونیم، حداقل یک راز بزرگ از زندگیش رو بشناسیم و به قدری نزدیک باشیم به شخصیت که اگه یه وقت خواست با کسی دردودل کنه «نویسنده» اولین گزینه ش باشه.

    البته این نکته ها به صورت مفصل تر توی فصل چهار و پنج کارگاه بود که اگه فکر می کنید لازمه یه مروری هم به مباحث اونجا داشته باشید.
    سلام استاد
    ممنون از نظرتون
    با توجه به پاسخی که به خانم معلم دادید مگه الان ما نباید شخصیت دوم و سوم هم بسازیم در ادامه (که فرمودید نادیده گرفتن)؟؟؟
    و دیگه این که من برای این تمرین و شخصیت اول (و خانه ی اول) اول خونه رو طرح کردم بعد شخصیتش رو دارم از توش می کشم بیرون
    و کلا در مورد نوشتن داستان هم به این شکل عمل می کنم متاسفانه که در حین فک کردن به حوادث داستان شخصیت ها رو می سازم و با کنش و واکنش هایی که براشون فک می کنم ویژگی هایی رو براشون در حین داستان نه از اون اول ایجاد می کنم
    و فک می کنم اگه از اول شخصیتی رو بسازم  نمی تونم داستان خوبی براش طرح کنم یا حداقل چیزی که طرح می کنم براش، خودمو راضی نمی کنه و جذابیت نداره
    آیا اون روشی که راحت ترم (یعنی ساختن یک داستان و خانه و... و کشف شخصیت حین کار) روش نادرستیه؟
    پاسخ:
    سلام
    ببنید حتی اگه ما بنا رو بر این بذاریم که حتما شخصیت‌مون رو بسازیم و بعد به سراغ داستانش بریم، باز هم بدون شک در حین نگارش و خلق موقعیت‌ها، ویرایش‌هایی روی شخصیت‌مون صورت می‌گیره. و هیچ‌وقت هیچ داستان‌نویسی نمی‌تونه (و تاکید می‌کنم «نباید») با قطعیت و پیش‌فرض بره سراغ نوشتن. نوشتن یک فراینده و ذره ذره شکل می‌گیره. 
    اما این حقیقت نباید منجر به این بشه که ما با ذهن کاملاً خالی بریم سراغ داستان‌نویسی. (این میشه افتادن توی ورطه‌ی بی‌هدفی و اصطلاحاً پوچ‌نویسی داستانی که مدتی خیلی هم رواج داشت)
    یه مثال قشنگی در این باره مطرحه که اسکلت داستانت رو بدون و بعد برو سراغش. هرچند ممکنه در حین نوشتن اسکلتت عوض بشه اما وجودش ضروریه.
    به نظرم شاید بهتر باشه شما هم کمی با شخصیت‌های خام (فارغ از موقعیت‌هایی که قراره تو دل داستان‌ها ساخته بشه) آشتی‌ بیشتری کنید. یک دنیا شخصیت داشته باشید برای خودتون. مثل یه کارخونه‌ی بزرگ توی ذهنتون هی شخصیت‌های مختلف بسازید و مطمئن باشید یه روزی وقتش که بشه خودشون از قفسه‌های ذهنتون می‌پرن وسط و به کمک‌تون میان!


    من اصرارم رو از سه تا شخصیت برداشتم. ولی اگه کسی انجام بده بدون تردید به خودش خدمت بیشتری کرده و من هم در خدمت هستم. 
    اقا!!! من اینجا بازرس وزارت بهداشتم.
    کی رخت چرکارو تو اتاق خواب نگه میداره؟! نه واقعا!! اونم یه خانوم!!
    خوب بود خوب بود! بازم تصویر بسازین.
    پاسخ:
    البته دست شما خیلی ممنون که نظارت می‌فرمایید!
    ولی فراموش نشه اینجا همه منتظر کارهای همه هستند ها! دیر نشه یه وقت!
    سلااام نگار جان 
    دو خط اول و دو خط اخر متنت رو خوندم ....خیلی شبیه تصویر سازی منه ....حالا میگی چیکار کنم ؟
    پاسخ:
    اجازه هست من هم یه نظر بگم؟
    مثلا قرار بود هر کدوم از اعضاء محترم برای 3 تا شخصیت خونه‌سازی کنن. حالا به لطف زرنگی بعضی از اعضاء این قانون نادیده گرفته شده و به همون یه شخصیت و یه خونه بسنده می‌کنیم. 
    پس اگه این شخصیت شما با شخصیت خانم نگار مشابه شده، اشکالی نداره، می‌ریم سراغ شخصیت دوم شما!!
    سلام
    من نقاشی نکشیدم ...توصیف کردم...(البته چندان به اتاق خواب و آشپزخانه نپرداختم) و به عنوان اولین تمرین گذاشتم تا ببینم مدنظر استاد به همین شکل هست یا نه؟

    خانه ای دو طبقه که طبقه ی دوم مد نظر ماست

    از در ورودی خانه که داخل شویم، یک فضای نسبتا بزرگ که در وسط منتهی به چپ آن محوطه ای شیشه ای قرار دارد که سقف این قسمت بلند و نورگیر فوق العاده ای است و در سمت راست پذیرایی خانه قرار دارد.

    پذیرایی خانه که  از 4 مبل تک نفره و دو مبل دو نفره و یک تلویزیون ال سی دی 32 اینچی با مودمی که در کنار آن نصب شده مجاور تلفن بی سیم مشکی که روی یک میز گلدان شکل -که رویش با خط نستعلیق شکسته یک بیت از مطلع غزلی از حافظ نوشته شده- قرار دارد  تشکیل شده است روی دیوار 2 تابلو به فاصله ی 1.5 متری هم نصب شده اند روی یکی نقاشی کعبه است هنگام باران که حالت روحانی شگفت انگیزی در آن نمودار شده و تابلوی دیگر  یک باغ بزرگ  در یک صبح بهاری را نشان می دهد که درختان بلند و سبز با شاخه های درهم پیچیده سقفی ساخته اند و جاده ای را احاطه کرده اند که انتهایش به دریاچه ی زیبایی می رسد که آبشاری بر آن می ریزد و سه مرغ دریایی بالای آبشار می گردند و دو قوی سفید روی دریاچه هستند. روی  زمین جاده پر از شکوفه های صورتی و زرد و سفید است و در میان درختان شکوفه هایی با این رنگ ها هم دیده می شود. آفتاب پرتو های درخشانش را از میان درختان عبور داده است.

    اگر به سمت محوطه ی شیشه ای برویم خواهیم دید که درون محوطه  را تعداد زیادی گلدان های بزرگ با درختچه های قد و نیم قد احاطه کرده اند. کف آن  موزاییک  و همیشه آب و جارو شده است و دو دمپایی پلاستیکی برای رفت و آمد قرار دارد.

    وقتی وارد محوطه می شویم تمام  گلدان ها به شکل میدانی چیده شده اند  که در وسط آن یک بوم نقاشی با 4 پایه ای رو به روی آن قرار دارد و کمی جلوتر و پشت به بوم یک نیمکت 2نفره ی قدیمی چوبی به رنگ آبی فیروزه ای که در گوشه و کنارش آثار کنده شدن رنگ و نمایان شدن چوب دیده می شود. پشت این محوطه اتاق خوابی وجود دارد که با یک در و پنجره  به محوطه شیشه ای وبا در اصلی اتاق به پذیرایی باز شود.

     در کنار در ورودی یک آشپزخانه 12 متری وجود دارد که رو به روی آن یک بالکن کوچک قرار دارد که یک میز با سماور و دو فنجان همیشه تمیز روی آن کنار 4 صندلی پلاستیکی به چشم می خورد. پایین دیوار سنگی بالکن چندین دبه ی ترشی  و روی لبه ی دیواره ی بالکن سه گلدان شمعدانی که در فاصله ی 1 متری هم هستند وجود دارد.

    در سمت چپ در ورودی خانه دو اتاق است که یکی اتاق کار است و دیگری که چسبیده به محوطه ی شیشه ای است اتاق 8 در 10 متر مفروش  با  موکت  و قالی کوچکی روی آن که سجاده ای رو به قبله همیشه در آن پهن است و جز پنجره ای رو به کوچه و طاقچه ای که روی آن مفاتیح الجنان  و قرآن و کتب ادعیه قرار گرفته و تابلویی آویز دیوار که روی آن 4 قل قرآنی نوشته شده اتاق چیز دیگری وجود ندارد.

    درون اتاق کار یک میز بزرگ قرار دارد که روی آن پر از کاغذ ها ی مهم و رسمی و در گوشه ای انواع قلم نی درون یک لیوان گلی است و در گوشه ی میز لپ  تاپ و پشت میز دو صندلی گذاشته شده. در سمت راست میز یک کتابخانه ی 3 طبقه که به دیوار نصب شده با قفسه های فلزی به رنگ سبز چمنی. در بالاترین طبقه کتاب نهج البلاغه و صحیفه در طبقه ی وسط کتاب های آموزش نقاشی و خطاطی و آشپزی  و چند رمان قرار دارد طبقه ی سوم اختصاص به مرد خانواده و کتابهای رشته ی تخصصی اش  است.

     //////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////

    شخصیت : مریم- 22 ساله-مذهبی-متأهل- فارغ التحصیل  گرافیک- عاشق ترشیجات –دوستدار شدید گل و گیاه- از نقاشی و خطاطی لذت می برد-احساساتی و عاشق طبیعت

    پاسخ:
    سلام
    خوب بود و جزئیات خوبی رو نشون دادید.
    ای‌کاش همین تمرین رو با همین جزئیات توی یه تصویر خلاصه بیارید. به تصاویری که بقیه بچه‌ها کشیدن نگاه کنید! کار سختی نیست ها. اتفاقا خیلی آسون و راحت می‌شه همین مطالب رو که نوشتید آورد توی تصویر.
    می‌دونید. آخه به تصویر در آوردن روی کاغذ موضوعیت داره و یه جورایی لازمه اینجوری هم ذهن تصویری‌تون رو درگیر کنید. 
  • سرباز شهاب
  • سلام
    این مثلا پلان رو وقتی به یکی از رفقا اهل فن نشون دادم بالا و پایینش کرد و فقط گفت قناصه. بعد که بیشتر دقت کرد گفت: خودت نمی دونی با ادامه ندادن معماری چه خدمتی به جامعه بشریت کردی!

    مهشید سحابی .32 ساله.متاهل دارای دو فرزند سه وهفت ساله. آشپز خوب.عاشق گل و گیاه علاقه مند به لاغری. 

    این طرح رو با انتظار از یه دانشجوی انصرافی معماری که سر جمع دو ترم  هم کلاس نرفته ببینید.
    پاسخ:
    سلام
    ممنون شهاب جان

    ۱. یه زن عاشق گل‌وگیاه گل‌هاش رو  همه رو توی تراس جمع نمی‌کنه! معمول آدم‌ها که علاقه‌ی متوسط به گل و گیاه دارن این‌طور رفتار می‌کنن. یه عاشق گل و گیاه با این همه فضای پرتی که توی آپارتمانش داره (چون زمینش اینطور اقتضا کرده) حتما از گل‌های آپارتمانی بیشتری توی خونه‌ش باید استفاده کنه.

    2. نه نشونی از آشپزخوب بودنش و نه نشونی از علاقه‌مندیش به لاغری توی خونه‌ش وجود نداره. (ما خودمون به این فکر کردیم و دیدیم راه برای نشون دادن این مطلب وجود داره) پس با این توجه اصلاح کن. 
    یه راهنمایی: توی این تمرین پلان خونه رو کشیدن بخشی از ماجراست، ما می‌تونیم با توضیحاتی که توی نقشه و درباره‌ی خونه اضافه می‌کنیم (مثل تو که از قیمت خونه نوشتی) خیلی مسائل دیگه رو به بیننده القاء کنی. از این پتانسیل حتما استفاده کن. 


    اتفاقا به نظر من جامعه‌ی معماری الان در غم از دست دادن تو ماتم گرفته. شک نکن
  • بانوی نقره ای
  • سلام 

    نمیدونم به عنوان یه عضو تازه وارد  حق اظهار نظر درباره کار بقیه دوستان رو دارم یا نه. 

    اول بهتون تبریک میگم که خط شکن این تمرین شدید و سکوت چندین روزه کارگاه رو شکستید. این روزها مثل اینکه دبیر کارگاه هم خیلی سرشون شلوغه و کار ما تازه واردها هم در مراحل اولیه مونده.

    با توجه به شخصیتتون چند تا پیشنهاد داشتم  اول اینکه چون عشقه فوتباله بد نیست چند تا پوستر از بازیکنان معروف به دیوار اتاقش اضافه کنین یا یک توپ فوتبال توی اتاقش بزارین و از آن جایی که شکمو هم هست میتونین یه ظرف تخمه یا یک بسته پفک رو که به هنگام فوتبال خورده شده ونیمه کارست جلوی تلویزیون بکشین و با توجه به اینکه درس خونه فکر میکنم بد نباشه چند تا کتاب روی میز مطالعه اش اضافه کنین. 

    عذر میخوام که فضولی کردم خوشحال میشم شما هم درباره کار من نظر بدید شاید اینطوری بیشتر به اهداف کارگاه نزدیک بشیم . در کل کارتون با توجه به از چند نما نشون دادن و توجه به جزییات و از همه مهم تر اول بودن به نظرم خیلی خوب بود .

    با احترام بانوی نقره ای

    پاسخ:
    سلام
    به شخصه از این کامنت شما خیلی خوشحال شدم! 
    امیدوارم «همه» همین طور درباره ی کار «همه» اظهار نظر کنن. 
    :)))))))))
    عالی!!
    من اول عاشق توضیحات داخلی پرانتز شدم (تو تصویر). بعد عاشق ِ اون رخت آویزه!
    اقا خیلی خوب بود! ولی فک کنم اقای شریفی ببینه طرحارو یا یه دانشجوی معماری ازینورا رد شه یه سکته ی خفیفو رد کنه!

    پاسخ:
    البته قابل توجه شما که یه دانشجوی معماری وقتی من داشتم شاهکار هنری آقاطاهر رو می دیدم وردستم نشسته بود و هی می زد تو سرم که چرا می خندی! (البته توضیح دادم خنده ی من معناش همون عاشق تصاویر شدن بود) 
    خلاصه اینکه با شما موافقم که کارش خوب بود و شایسته تقدیر!

  • طاهر حسینی
  • با عرض سلام و تبریک (به خاطر اعیاد سعید) خدمت استاد بزرگوار و همه ی هم کارگاهی های عزیز؛
    و اما بعد
    اول اینکه:من با نظر خیال رنگی بسیار موافقم واقعا کار سخت و مشکل و غیر ممکنی است حتی!

    شخصیت:سعید 22 ساله دانشجو شیمی از یک خانواده متوسط؛ تقریبا درس خوان؛ عشق فوتبال؛ خانواده دوست؛ تقریبا چاق

    خانه:یک خونه دانشجویی(سعید به همراه سه نفر دیگر)؛زیر زمین(مساحت هم قید شده)
    تصویر بالایی شمایی کلی از خانه است(سعی شده توضیحات در تصویر باشد) از نمای بام
    و تصویر پایینی از آشپز خانه است.(البته عکاس جای خوبی نبوده و نتواسنته همه ی آشپز خانه را نشان دهد!) نما از داخل هال از روبروی اٌپن
    تصویر نمای بام است از هال
    تصویر نمای بام است از اتاق
    ---------------------------------------------------------------------
    توضیح ضروری:
    بشتر خواستم ببینم آیا منظور استاد همچین چیزهایی است یا نه و آیا روش کار دست است یا خیر.
    پاسخ:
    سلام طاهر جان
    دستت درد نکنه!
    خیلی باحال بود. کلی هم خندیدم (البته از سر اینکه خیلی باحال کشیده بودی و خوشم اومد)
    هم از اینکه دوباره اومدی و هم از اینکه دوباره خط شکن بودی واقعا ازت ممنونم!

    همین خوبه. روش کار هم درسته. فقط یه چیزایی باید تکمیل بشه. باتوجه به شخصیتی که توضیحشو دادی، بخشی از دکوراسیون اتاق خیلی غیردانشجوییه. شاید بشه با ذکر وسائل موجود و وضعیت دکوراسیون و باقی چیزها، شخصیت طرف رو بیشتر نشون بدی.


    سلام
    ممنون از اینکه هنوز جایی توی این کارگاه برای ما باز کردین و ازمون دعوت کردین ...راستش من تنبل تر ازین حرفام میترسم بیام دوباره جا بزنم اونوقت شرمنده شما و وقتی که برای این کارگاه میذارید بشم

    سلام استاد جان

    خدا رو شکر که توفیق داد گرمای وجود این کارگاهو  دوباره حس کنم.

    دو تا سوال اول اینکه امتحانات من 18 ام شروع میشه ثانیا بنده هنوز تو فصل دومم تکلیف چیه؟

    پاسخ:
    سلام علی آقا
    بعد امتحانا در اولین فرصت حضور داشته باش.
    البته تمرین‌های این فصل رو + تمرین‌های فصل‌های قبل تا رسیدن به امتحانا انجام بده
    راستی من با خانم خیال رنگی موافقم ها. خیلی تمرینش سخت شده. انتخاب کردن این که از چه زاویه طرح خونه رو بزنیم که جامع چیزایی باشه که میخواید سخته.
    پاسخ:
    نه دیگه!
    من که توضیح دادم اگه خواستید بعضی مشخصات رو مکتوب زیرش بیارید! 
    ترکیب تصویر و توضیحات متنی زیرش می‌تونه تصور شما رو به مخاطب القاء کنه!
    شما خوب و دقیق «تصویر ذهنی» رو توی ذهنتون بسازید، مطمئن باشید انتقالش به مخاطب کاری نداره!
    سلام استاد
    من که گفتم تنها بهانه نت اومدن من این کارگاهه. کارگاه برقرار باشه مام هستیم.
    فقط ظاهرا این معماری قرار نیست دست از سر کچل ما برداره. نه؟
    پاسخ:
    سلام شهاب عزیز
    خوش برگشتی!
    منتظرت بودم. خیلی

    پس قبل سرباز شدن معمار شهاب بودی!!
    چه بشود تمرین این فصلت!
    سلام استاد
    میشه بعد از امتحانات یعنی اول تیر به کارگاه پیوست یا نه؟
    پاسخ:
    سلام بزرگوار
    شرط پیوستن رو توی همین فصل توضیح دادیم. با رعایت این شرط بله.
    ممنوم از وقتی که واسه خوندن 3 کلمه ای های من گذاشتین ، راجع به اولی راست میگین بعد از اینکه فرستادمشون، متوجه زیادی بودنش شدم به حتی میشد گفت داستان دومی 5 خط اول زیادی بود و بدون اون هم کامل بود. 
    در هر حال ممنون واسه وقتی که گذاشتین
    تمرین جلسه سوم رو که نمیشد یکه و تنها انجام داد! فقط جملات دوستان رو خوندم و پریدم به خان چهارم!
    باید بگم از فصل چهارم خیلی خوشم اومد لذتی داشت فکر کردن درباره موجودی که خودت خلقش کردی...
    یه سوال: به نظر شما لازمه که فصل های اول و دوم رو باز هم انجام بدم؟
    پاسخ:
    خوبه که این‌قدر با انگیزه داری با قبلی‌ها دست و پنجه نرم می‌کنی. همین‌طور ادامه بده.
    فصل اول و دوم در حقیقت نمونه‌هاییه برای تمرین‌ خلاقیت. الزامی نیست خلاقیتت رو فقط با این دو تا تمرین ارتقاء بدی. تو و هر کس دیگه‌ای می‌تونه خودش خالق تمرین خلاقیت باشه!
    برای اینکه از سوژه‌های اطرافت تمرین خلاقیت بسازی کافیه کوچک‌ترین صداها، اتفاقات، رنگ‌ها، بوها و سوژه‌ها رو با خیال‌پردازی بسط بدی. (درست همون کاری که توی این دو فصل انجام شد)
    سلام.من امروز با این کارگاه اشنا شدم.اگه اجازه بدید منم تو گروهتون باشم.تا حالا فقط دوتا داستان نوشتم.تمریناتتون رو انجام می دم وبراتون ارسال می کنم.
    نمی دونید چقدر خوشحال شدم که این کارگاه راپیداکردم.هزارهزار بار ممنون.
    درپناه حق.اجرکم عندالله.
    پاسخ:
    سلام
    خوش‌اومدید. اینجا تعداد داستان‌هایی که از قبل نوشتید مهم نیست. حضور در اینجا (و همراهی در پایان‌دوره‌ی فشرده‌ی تابستان) تنها یک شرط داره و اون هم تسلط کامل بر نکاتیه که توی فصل‌های قبل مطرح شده. 
    البته به دوستان دیگر هم عرض کردم که شاید نتونم پای همه‌ی تمرین‌ها به‌طور مفصل و مبسوط یادداشت بذارم ولی شما کار خودتون رو انجام بدین و تا می‌تونید از چند هفته‌ی باقی مونده استفاده کنید و آمادگی ذهنی و قلمی خودتون بالا ببرید. (هم توی «بحث خلاقیت»، هم «شخصیت‌سازی» و هم «شخصیت‌پردازی»
    آقای شریفی من اولش داغ بودم نفهمیدم. نمای کلی خونه؟؟؟؟؟؟؟؟ بابا مگه ما مهندسیم؟! من دیگه خیلی سواد معماری و پرسپکتیومو روهم کنم نهایتا بتونم دوتا اتاقو کنار هم بکشم اونم یه جوری که از دری پنجره ای چیزی اون یکی اتاقه دیده شه! نمیشه به یه اتاق رضایت بدین؟ حالا ما جزئیاتشو زیاد میکنیم قشنگ شخصیتو نشون بده!
    الان چرا هیشکی اعتراض نمیکنه به این تمرین؟! یعنی همه الان استاد نقشه کشی و اینان؟! 

    پاسخ:
    لابد همه هستند دیگه!!
    اما شما نگران نباشید. توی کامنت قبل برای «احلام» بزرگوار از قانون «خلاقیت به خرج دادن» در انجام این تمرین گفتم. این قانون رو شما هم مجازید استفاده کنید. جوری تمرین رو پیاده کنید که خواسته‌ی این فصل (معرفی شخصیت به وسیله‌ی محیط زندگی‌ش) ادا بشه. هر طوری که می‌شه!
    من یه سوال برام پیش اومد.
    ما هر شخصیتی که می خواهیم بسازیم باید تنها زندگی کنه تا خونش نشان دهنده شخصیتش باشه. وگرنه باید تمام شخصیت های خونه رو هم حسابی باسازیم. نه فقط یکی.
    مثلا اگه شخصیت ما تو یه خونه ای که 5 نفر دیگه هم زندگی می کنن چجوری شخصیت یه نفرو تو خونه نشون بدیم؟؟ مگه همش سلیقه ی یه نفره؟!

    من فعلن دارم روی دوتا شخصیت کار میکنم. :)
    پاسخ:
    سوال به جاییه و البته برای همین در قالب یه نکته‌ی کوچولو بهش توی پست اشاره شد. 
    خلاصه‌‌ترش این‌که شما به این فکر کنید که این تمرین از شما می‌خاد که با «خونه» شخصیت رو به ما معرفی کنید. پس می‌تونید اعضاء دیگر خونه رو در نظر نگیرید. (نه اینکه لزوما تنها باشه، بلکه فقط شما در نظرشون نگیرید) و برید سراغ اون قسمت‌هایی از خونه که این فرد رو به ما معرفی می‌کنه. انگار کنید شما یه بار کل خونه رو ساختید بعد قسمت‌هایی که به این شخصیت ربط نداره دلیت کردید! 
    اصلا می‌دونید، بذارید یه چیزی دیگه بگم:
    این تمرین بنا بود ترکیب شخصیت‌سازی و خلاقیت باشه. پس هر مدلی که فکر می‌کنید شدنیه با تمرین تا کنید. «خلاقیت توی نحوه‌ی انجام تمرینِ خلاقیت، امتیاز ویژه‌ای داره»

    سلام
    ممنونم که مطلب فصل اول من رو خوندین! خواهش میکنم اگه نوشته های از حد معمول پایین تره اشاره کنید تا دوباره بنویسم!
    مطلبی هم واسه کارگاه دوم نوشتم، اگه زحمتی نیست نظری بندازید.
    امید وارم زودبتونم از این فرصت استفاده کنم

    پاسخ:
    سلام
    نوشته‌هات نوید ورود یه عضو مستعد و پرتلاش و با انگیزه رو به کارگاه می‌ده.
    سختی کلمات حرف «کاف» و متنی که براش درآوردی تحسین برانگیز بود. 
    هر دو متن حرف «د» خوب بودن اما خیلی به تمرین مورد نظر وفادار نبودن. خیلی داستانی نوشتی و زوائد و حواشی زیاد داشت. مخصوصا متن اول. یه جورایی کلمه‌های اصلیت گم بودن توی متن.

    اما از این بگذریم نشون دادی ذهنت برای خلق آمادگی نسبی رو داره و اگه روند تمرین‌های خلاقیت رو قطع نکنی خیلی جای پیشرفت هست.
  • خارج از چارچوب
  • هیش کی مارو دعوت نکرد
    پاسخ:
    سلام سیدجان. عزیز بزرگوار شما صاحب دعوتی!
    البته قبلش عید رو تبریک می‌گم
    اما بعد هم این‌که شما سایه‌ت پیش از خشکیدن زمین کارگاه کم شده بود از سر ما و فکر می‌کردم بی‌لیاقتی‌های ما اون‌قدر مستدام هست که نخوای دوباره سر بزنی بهمون. فقط همین بود علتش!
    احتمالا خودتون با آقا فرهاد صحبت کردین و ازش قول هایی گرفتین چون با من راجع به این مسائل اصلااااا صحبت نمی کنن !!!! (((((:
    پاسخ:
    خانم معلم خودتون باید جواب این بچه‌های طفل معصوم رو بدین! بالاخره انتظار دارن! من اگه از آقای فرهاد نمی‌ترسیدم حتما باهاش تماس می‌گرفتم و عید و روز پدر رو هم بهش تبریک می‌گفتم!
    سلام و عرض تبریک و طاعات رجبیه هم مقبول حق!

    ان شاالله که همگی با همکاری و تلاش بیش تر در راستای تحقق هدف کارگاه پیش بریم!
    با صلابت تر از پیش!

    ...

    من کلا نقاشی یادم رفته اما خب سعیمو میکنم!
    شخصیت هاشم ترسیم کنیم یا توضیح؟!
    پاسخ:
    سلام و خوش‌آمد مجدد و ممنون از اینکه روحیه‌‌تون رو از دست ندادید!

    تصویرسازی از خونه مدنظر هست. نیازی نیست خود شخصیت رو نقاشی کنید. اما باید اطلاعاتی که از خونه‌ش (چه با تصویر و چه با توضیحات متنی تکمیلی) به ما می‌دیدی گویای ابعاد شخصیتی که توی اون‌ خونه زندگی می‌کنه باشه
    سلام
    حق با شماست
    ممنون
    انشالله موفق باشید و بتونید هم این کارگاه رو به سرانجام برسونید هم کارگاه جدیدی برای بقیه علاقه مندان بذارید

    یا علی
    پاسخ:
    سلام
    من هم برای شما آرزوی موفقیت دارم و اینکه اگر عمر و توانی بود بتونم باز در خدمت دوست‌داران داستان باشم
    سلام اقای شریفی
    یک ماه یا بیشتر از زمانی که وبسایت شما رو دیدم میگذره.. منم مثل خیلیای دیگه دوست دارم بنویسم، دوست دارم بهتر بنویسم..
    خیلی دوست داشتم تمرین های شما رو انجام بدم و چیزی به قلمم اضافه کنم، یعنی یکی دو بار درس شماره دو رو هم انجام دادم که رضایت بخش که نبود هیچ بیشتر ناامید کننده بود اما جمعه که بر حسب اتفاق اومدم  تا کمی از درس ها و نظر دوستان رو بخونم ، با تعجب  علایم حیاتی  و شور زنده ماندن رو در اینجا دیدم که من رو به شوق آورد.. نمیدونم در نوشتن استعدادی دارم یا نه اما میخوام سعی خودمو بکنم ... 
    امید بسته بودم که درس های قبلی من رو که در حال انجام هستم تصحیح کنید اما ظاهرا سرتون خیلی شلوغه و قولی نمیدین.. من تمرین های بخش های قبل رو انجام میدم و سعی میکنم هر چه زودتر به کلاس برسم و  اگه اجازه بدین منم به کلاس شکا بپیوندم
    پاسخ:
    سلام آقا محمد
    خوش‌اومدین
    توی این گفته‌هات می‌شه انگیزه و شور و جدیت رو دید. متن‌هایی هم که نوشتی توی فصل اول، چیزی خلاف این مطلب رو منعکس نمی‌کنه. پس بهت خوش‌آمد می‌گم و امیدوارم همین روحیه رو تا آخر حفظ کنی و از فرصت تقریباً یک ماهه‌ی فعلی تا شروع دوره‌ِ فشرده‌ی تابستونی به خوبی استفاده کنی. 
    موفق باشی
    سلتم خسته نباشید.
    تمایل دارم باشم.
    اگر میتونم،لطفا راهنمایی بفرمایید.
    پاسخ:
    سلام و همچنین
    توضیحات در تمامی فصول و درباره‌ی روش و منش کارگاه پیشتر و مفصل بیان شده. مراجعه بکنید حتما همه‌ی سوالات‌تون برطرف می‌شه.
  • بانوی نقره ای
  • سلام خیلی از لطف و بزرگواری شما ممنونم . تمرین های فصل یک و دو رو چندین بار انجام دادم تمرین فصل سه رو هم که به تنهایی امکان انجام دادنش نیست .

    اجازه میدین چند تا از تمرین های فصل 1و 2 رو در قسمت خودش بذارم . البته من انتظار ندارم شما وقت بذارین و آن ها رو بخونین فقط برای این که شاید بعضی از دوستان بخونند و نظری بدهند.

    روی شخصیت هم دارم کار میکنم و سعی میکنم جزییات خصوصیات و عادات ورفتارش رو در ذهنم بسازم هر وقت احساس کردم آمادست تو فصل 4 قرار میدم که شما لطف کنین و برای ادامه کارش اگه وقت داشتین کمکم کنین. 

    باتشکر فراوان 

    پاسخ:
    سلام
    خوبه. حتما این‌کار رو بکنید و من هم سعی می‌کنم تا جایی که در توانم هست حق زحمات‌تون رو ادا کنم.
    براتون آرزوی موفقیت دارم

  • بانوی نقره ای
  • سلام

    ببخشید دوباره مزاحم میشم  اول خیلی خیلی ممنونم که من رو پذیرفتید واجازه میدید از اینجا به بعد همراهیتون کنم.

    خیلی حسرت میخورم که از اول حضور نداشتم و از نظرات و راهنمایی های ارزشمند شما بی بهره بودم.

    در مورد شخصیت سازی و شخصیت پردازی میشه راهنمایی کنین که چطوری به تنهایی این تمرین رو انجام بدم و موقعیتی رو که برای شخصیتم پیش میاد اگه خودم پیش بینی کنم خلاقیتش پایین نمیاد و فایده ای داره؟ ممنون میشم کمکم کنید

    با تشکر

    پاسخ:
    سلام و خوش‌آمد مجدد

    تمارین ابتدایی (سه فصل اول) رو شروع کنید و هر وقت احساس کردید ذهن و قلم‌تون به اندازه‌ی کافی آمادگی داره برای فصل‌های شخصیت‌سازی، سعی می‌کنم تا حدی که ممکنه همراهی‌تون کنم.
  • خانومـِ میمـ
  • سلامـ آقای شریفی ..

    خیلی عالیه که دوباره هستید و کارگاه ادامه داره .

    من موافق طرح هستمـ اما امتحانای ما که تا 20 خرداد تمومـ نمیشه اما به

    روی چشمـ از اونجایی که با رشته من همخونی داره تلاشمو می کنمـ .. و

    البته تمرینای نصفه ی قبلی رو کامل می کنمـ ان شاءالله ..

    یک سوال : می شه خونه رو از نماهای مختلف نشون بدیمـ ؟! یا فقط یک 

    نما باشه ؟!

    التماس دعا

    پاسخ:
    سلام به شما و تبریک بابت اسم جدیدتون!

    با فرصت یک‌ماهه‌ای که مقرر شده بعیده فرصت کم بیارید برای آمادگی. برای فشار روانیِ روزهای آخر امتحاناتون هم می‌شه تخفیف ویژه قائل شد و کمتر بار روانی به شما و دوستان مشابه شما تحمیل کرد!

    برای تمرین این فصل انتقال ذهن شما (از سه خانه‌ی متفاوت که گویایی سه شخصیت متفاوت هستند) به مخاطب مهمه. چه با یک نما و چه با ده نما. و چه حتی با اضافه‌کردن توضیحات مکتوبِ ذیل نقاشی‌ها. 
    پس از این نظر هیچ محدودیتی وجود نداره. 
    سلام و صد سلام
    به همه

    کاش همیشه نقاشی باشه.. :)
    نقاشیم خوبه ولی ذهن 10 درصدی ندارم.
    ما خاکی ایم جزو همون 90 درصد بقیه جامعه ایم. آخه چرا می خواهید ما رو ببرید جزو خواص؟ :))

    حالا که اینقدر دیر اومدید باید به نقاشی هامون جایزه بدید :))))
    پاسخ:
    سلام و احترام
    به شما و همه

    پشت هر نقاشیِ خوب ایده‌های ده‌درصدی خوب هم هست. 
    اینجور که داره استقبال می‌شه از ایده‌ی «نقاشی» می‌ترسم تا قبل 20 خرداد مجبور شیم کارگاه رو تبدیل کنیم به آتلیه نقاشی!

    شما از اون بابت نگران نباشید. احتمالا آقای فرهاد قراره اسپانسر جایزه‌‌ی ایده‌پرداز نمونه‌ی این فصل بشه! (آره خانم معلم؟)
    سلام
    خوشحالم از حضورتون بعد مدتها و ترسیم روشنی از آینده ی کارگاه...
    من هم با اجازه ی شما و توکل بر خدا حاضری می زنم و می گم که هستم و خواهم بود ان شاالله

    فقط این که امید وارم بتونم جزء اون 10 درصدی که فرمودین باشم...
    و حالا سوالم اینه که اگه این تمرینو تا قبل 20 ام انجام بدیم و اینجا ارائه بدیم تصحیح می فرمایید یا خودمون بارها و بارها باید بشینیم و اصلاح کنیم و نسخه ی نهایی رو تحویل بدیم؟
    چون به اصلاح گری خودم که درست و خوب باشه یا نه شک دارم و می پرسم

    در ضمن روز تولد حضرت علی (ع)..و روز مرد و پدر پیشاپیش مبارک
    پاسخ:
    سلام
    ممنون و متشکر

    سعی و تصمیم‌ام اینه که تا 20 خرداد (دست‌کم) پای تمرین‌هایی که برای این فصل (انشالله) انجام می‌دین حرف و نظر داشته باشم و گفت‌وگو اتفاق بیفته که اگه لازم شد اصلاح بشه. 
    تمرین این فصل رو باید تا 20 خرداد انجام بدیم ؟ من نقاشیم اصلا خوب نیست . در حد خیلی بد !
    پاسخ:
    بله به امید خدا.
    یک ماه زمان خیلی زیاد و البته مناسبیه برای جفت‌وجور کردن همه‌ی تمرین‌های عقب‌مونده.
    البته قرار نیست نقاشی حرفه‌ای باشه. در حد کشیدن چند تا خط که روشن کنه خونه‌های سه تا شخصیت متفاوت شما چه شکلیه. اگه توضیحی هم داره زیرش بنویسید. 
    سلام

    خب من هم طبق معمول اعلام کنم که ان شاءالله هستم در خدمتتون منتهی قسمتهای خوندن کتاب رو اگه میشه بر من سخت نگیرید ! پیشاپیش از لطف شما کمال امتنان را داریم :)
    پاسخ:
    ولی خوندن خیلی لازمه... خوندن برای من حسرتیه که چرا روزای سرخلوتیم رو باهاش پر نکردم.. 
    بخونید. خیلی بخونید
  • بانوی نقره ای
  • با سلام 

    من از وقتی یادم میاد آرزوی نویسنده شدن داشتم ولی زیاد روش سرمایه گذاری نکرده بودم تا اینکه این اواخر تو نت دنبال تمرین نویسندگی میگشتم که به وب شما برخوردم  تمرین دو فصل اول رو انجام دادم امکانش هست تو فرصتی که تا شروع دوباره هست بقیه رو هم انجام بدم و به کارگاه بپیوندم؟ اگه جوابتون مثبته تمرین های قبلی رو براتون بذارم یا نه؟؟ ممنون از کارگاه خیلی خوبتون

    پاسخ:
    سلام بر شما. خوش‌آمدین.
    همان‌طور که در این فصل توضیحش گذشت، برای ادامه‌ی کارگاه، تسلطِ کامل بر مباحث قبلی ضروری و لازم است و در فرض آماده نبودن، خود اعضاء هستند که از ادامه‌ دادن راه خسته خواهند شد.
    این‌که اشتیاق دارید برای انجام تمارین فصل‌های قبلی امیدوار کننده است. پس اگر مصمم هستید، با جدیت خیلی بیشتر از حال‌تان، فصل‌های دیگر را بخوانید و پیش خودتان تمرین کنید. 
    این‌که بنده بتوانم نسبت به تمرین‌های فصل‌های گذشته نظری اعمال کنم یا نه مشخص نیست. اما شما دست از تمرین کردن و تکرار تمرین‌های انجام شده بر ندارید. هر روز خلاقیت را و هر هفته شخصیت‌سازی و شخصیت‌پردازی را تکرار کنید و نهایتاً تمرین این فصل را انجام بدهید.
    سلام. از چند فصل قبل کارگاه، اینجا رو دنبال میکنم و میدونم که هر کی بخواد وارد شه باید از فصل اول بنویسه. ولی من هی وقت نکردم :(

    نمیشه حالا که قراره 3 تا شخصیت جدید شکل بگیره منم باشم؟!
    یا لااقل کارگاه امسال که تموم شد دوره ی جدید بذارید؟

    پاسخ:
    سلام
    نه فقط شرط این خانه و کارگاه، که اساساً شرط اولِ نویسنده شدن حوصله داشتن است.
    پس درخواست اول‌تان چندان منطقی نیست. 
    درباره‌ی سوال دوم‌تان راستش نمی‌دانم. فعلاً همه‌ی تلاشم وفای به عهد اولیه برای اتمام این دوره است. تا بعد خدا چه بخواهد
    با سلام . بازگشت قهرمانانه ی شما را تبریک می گوییم :)
    انشاالله که دلسوزی تان برای کارگاه ، مانع مسائل و وظایف دیگرتان از جمله مسائل شخصی نباشد . ( جدی )
    طرحی که دادید هم خیلی خوب . به نظر کار هیجان انگیزی ست ، مخصوصا دید و بازدید از خانه های بقیه ی هم کارگاهی ها :)
    پاسخ:
    سلام ما را هم پذیرا باشید
    متشکر
    ان‌شالله که این‌طور نیست و بتوانیم حق هر چیزی را در جای خودش ادا کنیم. (همه‌مان)
    به‌شرطی که بچه‌ها در خانه‌سازی‌ها کم نگذارند!
    درود
    من از سایت شما هیچ نمی دام و اتفاقی پیدایش کردم, آیا من هم می توانم شرکت کنم؟
    پاسخ:
    سلام و خوش‌آمدید
    توضیحات سایت را و توضیحات فصل‌ها را از فصل یک به بعد بخوانید. زیاد مبهم نیست. شرط ملحق شدن به پایان دوره‌ی کارگاه در تابستان همان است که در این فصل گذشت.
    بعد میشه از همون شخصیتهای نصفه نیمه ی قبلی استفاده کنیم؟!(من اولش که خیلی هیجان دارم یعنی تمرینو نصفه ول میکنم.مث روز روشنه واسم :‏|‏)
    پاسخ:
    مانعی نیست. البته این تمرین برای کامل شدنش باید با 3 تا شخصیت انجام بشه. حالا اگه یکیش همون قبلیه باشه موردی نیست. ولی دوتای دیگه باید جدید و متفاوت باشند. ذهن یه داستان نویس باید بتونه شخصیت های مختلف روهمزمان توی ذهنش بسازه!
    سلام! تمرین باحالیه!دوستان هرکی نقاشیش خوب نیس پول میگیرم خونه های تو ذهنتونو میکشم :دی با تشکر از دبیرکارگاه و فرصت شغلی که در اختیارم قرار دادن!(حالا من تو مسافرتم!بذارین برگردم شوروع کنم!)
    پاسخ:
    سلام
    ما که پیش تر گفته بودیم برکات این کارگاه زیاده!
    شمایید که همیشه مسافرت ها و مشغولیت هاتون رو میندازید وسط تمرین های کارگاه!
    سلااااام
    خدای مهربان را سپاسگزاریم که در شب تولد امام جود و سخا امام جواد الاءمه علیه السلام عیدی ما را دادند ... 

    چشم .انشاالله که دوباره از اول می خوانیم و یادمان می آید شخصیتمان که بود و چه خصوصیاتی داشت و خانه اش چگونه باید باشد !

    از اینکه کنارمان هستی خوشحالیم ...
    پاسخ:
    سلام
    عید بر شما هم مبارک
    روز پدر هم پیش پیش مبارک

    شخصیت قبلی را هم یادتان نیامد مساله ای نیست. سه شخصیت جدید خلق کنید. بهتر هم هست اتفاقا!
  • پلڪــــ شیشـہ اے
  • بسم الله 

    اگر توفیق باشد من هستم!
    فقط زمان شروع دقیقا مطابق با آغاز امتحانات ماست ...
    تمام تلاشم رو میکنم ولی امیدوارم که بدقولی نشود ...

    خداوند به اوقات تان برکت بدهد 
    خداقوت
    یاعلی(ٌلوات برای فرج)
    پاسخ:
    سلام

    پس اگر جمع بندی نهایی بر این بود که با این توضیحات کارگاه ادامه داشته باشد، تمرین حال حاضر را انجام دهید و با آمادگی کامل بعد از امتحانات تشریف بیاورید

    مشارکت

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی